بازتولید امید از خاکستر یأس
مردم ایران، هرچند که گرفتار بیتدبیریهای بسیاری در مدیریت معیشتشان نیز هستند اما نشان دادهاند که بارها از خاکستر جسم خود برخاستهاند و جان تازه کردند و بال گشودند و پرواز کردند. چه روزهایی که با دستانی نهچندان پر و تجهیزانی نهچندان کارساز، متجاوز مسلح و قدرتمند را از خرمشهر و آبادان بیرون راندند و… از اینروست که ایرانیان حتی اگر در ناامیدی دستوپا بزنند، جایی برای امید پیدا میکنند…
***
همدلی، فضلالله یاری (سردبیر): امسال سومین سالی است که نوروز مردم ایران با هراس و اضطراب آمیخته است. سومین بار است که آیین آغاز سال نو که در نزد مردم ایران ارجی بزرگ دارد زیر سایه هیولایی به نام کرونا باید سپری شود. به همان اندازه که نوروز نوید شادی و زایندگی و رنگارنگی است، کرونا کابوس مرگ است و سیاهی و ناشادی.نوروز اگرچه میراثی است از نیاکان نیکاندیش ما که طبیعت را قرنها پاس داشتند و دستبهدست به ما رساندند، کرونا اما بدون تردید محصول دستکاری انسان در سازوکار طبیعت است.
مردم ایران اما چندی است که بهجز کرونا گرفتار بیتدبیریهای بسیاری در مدیریت معیشتشان نیز هستند. در چند سال گذشته تورم و گرانی افسارگسیخته مایحتاج روزمره و وضعیت نابسامان پوشاک، مسکن و خودرو، کسبوکار را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و سفرهشان را از هر زمان دیگر کوچکتر کرده و بخش زیادی از شادیشان را گرفته است.
بااینهمه اما در ناخودآگاه جمعی ایرانیان نوروز با امید بستگی عجیبی دارد. نوروز درست در زمانی برای ایرانیان اتفاق میافتد که طبیعت پس از چندین ماه سرما و یخبندان و بیبرگی، میشکوفد و جهان را رنگارنگ میکند. هوا پر از عطر گلهاست و نسیم کاری بهجز نوازش ندارد، باران هم اگر ببارد چیزی جز آبپاشی کوچه و خیابان و در و دشت نیست. این فضا اگر امید تولید نکند پس چه کند؟ اینچنین میشود که ایرانیان محکومبه بازتولید امیدی هستند که ممکن است در روزها، ماهها، سالها حتی قرنهای پیش، ازدستدادهاند. شامگاه سهشنبه دو روز پیش اگرچه بخش زیادی از کوچهها و خیابانهای ایران گرفتار بدعت و تحریفی بود که از سنت زیبای چهارشنبهسوری استفاده میکرد و در آتش هیستریک یک شادی خارج از کنترل– که خود محصول کنترل بیشازحدی است که نهادهای رسمی بر شادی مردم اعمال میکنند – بخشی از جانها و اموال مردم را مورد تهدید قرار داده بود، اما در برخی از شهرها نیز برخی امیدوارانه کمر همت به احیای سنتهای زیبای این روز کرده بودند؛ این همان است که میتوان نام امید را بر آن گذاشت. مردم ایران نشان دادهاند که بارها از خاکستر جسم خود برخاستهاند و جان تازه کردند و بال گشودند و پرواز کردند. چه روزهایی که با دستانی نهچندان پر و تجهیزانی نهچندان کارساز، متجاوز مسلح و قدرتمند را از خرمشهر و آبادان بیرون راندند و چه در زمانی که در جهنم ملبورن در کمتر از نیم ساعت یک بازی حیثیتی باخته را به بردی شیرین تبدیل کردند. از اینروست که ایرانیان حتی اگر در ناامیدی دستوپا بزنند، جایی برای امید پیدا میکنند.