صدای آزادی
چند ماه گذشته است از تابستانی که طالبان، افغانستان را تسخیر کردند. اما زنان از خیابانها به پستوی خانه پناه نبردند. وقتی دروغها و وعدههای طالبان برای بازگشایی مدارس و دانشگاهها دروغ از آب درآمد، دختران اعتراض کردند. وقتی آنها را از ادارهها حذف کردند، اعتراض کردند. وقتی از آنها خواسته شد تا به پستوها بروند، به خیابان آمدند و ایستادند و نرفتند. زنان تنها آمدند! زنان افغان بدون مردان آمدند! در این ماهها روزی نیست که آنان در خیابانها نباشند…
***
گیسو فغفوری: چند ماه گذشته است از تابستانی که طالبان، افغانستان را تسخیر کردند. جهان به نظاره نشست، اشرف غنی با کامیون پول فرار کرد و زنان افغان بار دیگر زیر سایه تفنگ و تفکرات افراطی قرار گرفتند. جایگاه و آزادی زنان افغان چه در رسانه، چه روند پاسخگویانه دولت در طول سالهای گذشته، موجب حسرت بود. در یکی از دیدارهایشان از روزنامه، برایشان نظارتهای پیش از چاپ تعجببرانگیز بود. اما در میانه تابستان همهچیز در حال تغییر بود؛ خبرها از صف طولانی دریافت پاسپورت حکایت میکرد، از کشتهشدن هدفمند چهرههای شاخص. در مدت کوتاهی تعداد زیادی از اهالی رسانه به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. مذاکرات صلح ترامپ و طالبان منجر به آزادی پنجهزار طالب شده بود و وقتی لشکر طالبان شروع به گرفتن شهرها کرد، کمتر کسی فکر میکرد در کمتر از ۱۱ روز، افغانستان تسلیم شود. فرماندهان جز دو، سه نفر خود را در اختیار طالبان قرار دادند و آن تانکسواران بدون مقاومت و شکوهمندانه وارد ارگ شدند.
زنان و خانوادههایی که از شهرهای دور و نزدیک به پایتخت آمده بودند، حالا طالبان را در چندقدمی خود میدیدند. مردان و زنان به فرودگاه پناه برده بودند. تصویر مردانی که از بال هواپیما بر زمین افتادند، سقوط انسانیت بود یا ترس از زندگی زیر سلطه هیتلرانی دیگر! زنان باید به کجا پناه میبردند، نوازندگان، پلیسها، قاضیها، دختران فوتبالیست، استادان دانشگاه، فعالان زن، نمایندگان زن پارلمان و… همه خود را در خطر میدیدند. ما از پشت شیشههای ابزارهایمان شاهد این اتفاقات بودیم، عمیقا همذاتپنداری میکردیم انگار که مرگ و اسارت خود را میدیدیم تا وقتی که زنان افغان که در خیابانهای کابل آواره بودند و نمیخواستند از میهن خود بروند، فریاد برآوردند کدامتان این رنج را کشیدهاید که چنین خود را مقایسه میکنید؟ کدامتان برای هراس از تجاوز در تنور خانهتان پنهان شدهاید؟ کدامتان برای حضور در خیابان شهرتان ناگزیرید با مردی همراه باشید؟ اما تلنگر بعدی وقتی بود که زنان از خیابانها به پستوی خانه پناه نبردند. وقتی دروغها و وعدههای طالبان مبنی بر بازگشایی مدارس و دانشگاهها دروغ از آب درآمد، اعتراض کردند. وقتی آنها را از ادارهها حذف کردند، اعتراض کردند. وقتی از آنها خواسته شد تا به پستوها بروند، به خیابان آمدند و ایستادند و نرفتند. زنان تنها آمدند! زنان افغان بدون مردان آمدند! در این ماهها روزی نیست که آنان در خیابانها نباشند. روزی نیست که زنی کار و شیوههای متفاوت برای مبارزه و تغییر را با امیدواری در پیش نگیرد؛ از زنی که در خیابان کتاب میفروشد تا زنی که با لباس رنگی به خیابان میآید. زنان افغان خیابانها را رها نکردند، در خانه و خیابان همزمان مبارزه میکنند، صدایشان را بلند کردهاند، فریاد میزنند و این شرایط تحمیلی را نمیپذیرند. زنان به دنبال تغییر طالبان هستند. آنان ربوده میشوند، دستگیر میشوند، به صورت هدفمند کشته میشوند، زندانی میشوند، در زندان کتک میخورند و مورد تجاوز قرار میگیرند، ناگزیر به فرار و پنهانشدن میشوند. اما صدایشان را خاموش نکردهاند و در این چند مطلب با آنها و نگاهشان بیشتر آشنا میشویم. مینا نصر شاعر و نویسنده افغانستانی است که در ایران زندگی میکند. او که تجربه روزنامهنگاری در ایران و افغانستان را دارد در تهیه این مطالب به ما کمک فراوانی کرد و امکان دسترسی به بسیاری از چهرههای فعال در جنبش زنان افغانستان را فراهم آورد. همچنین سامان موحدیراد تلاش بسیاری برای تهیه این مطالب انجام داد.
۷ فروردین ۱۴۰۱