جنبش معلمان و جنبشهای اجتماعی جدید
جنبش معلمان؛ یک جنبش تمام (بخش سوم)؛ کنشهای اعتراضی معلمان را باید جنبش نامید، و آن را باید در ردیف جنبشهای اجتماعی جدید قرارداد. زیرا برخلاف جنبشهای اجتماعی قدیم که سلسلهمراتبی و یکدست بودند، شبکهای هستند. بهاین ترتیب که سازمانی افقی دارند نه سازمانی عمودی. و بهنوعی مشارکت را در بدنه جنبش ترویج و تقویت میکنند. جنبش معلمان دقیقاً از این ویژگی برخوردار است. سازمانهای درون جنبش در بعضی موارد دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند. برخی خیلی سیاسی و رادیکال هستند، برخی محافظهکار و کمتر سیاسی…
***
سعید مدنی: علاوه بر اینکه کنشهای اعتراضی معلمان را باید جنبش نامید، این حرکت را باید در ردیف جنبشهای اجتماعی جدید قرار داد. اجازه بدهید کمی راجع به تفاوت جنبشهای قدیم و جدید توضیح بدهم.
جنبشهای قدیم جنبشهایی هستند که تا قبل از سال ۱۹۸۰ در سطح جهانی به صورت عموم وجود داشتند. این جنبشها عمدتاً جنبش رادیکال بودند که چهارچوب حرکتیشان با جنبشهایی که بعد از ۱۹۸۰ آرام آرام شکل گرفتند، متفاوت بود. مثلاً جنبشهای قدیم از جهت سازمانی تشکل سلسله مراتبی و عمودی داشتند. یعنی الگوی تشکیلاتیشان، الگوی سازمانهای نظامی بود. چارت سازمانی از بالا به پایین داشتند. جنبشهای اجتماعی جدید برعکس شبکهای هستند به این ترتیب که سازمانی افقی دارند نه سازمان عمودی و به نوعی مشارکت را در بدنه جنبش ترویج و تقویت میکنند. تفاوتهای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً در جنبشهای قدیم رهبری نقش اصلی را داشت در جنبشهای جدید، مدیریت نقش اصلی را دارد. در واقع به جای آن نقش کاریزمای رهبر در جنبشهای قدیم، اینجا مدیریت مسئله بود و نقش داشت. رهبران جنبشهای اجتماعی جدید درواقع جنبش را مدیریت می کنند. جنبشهای قدیم به دلیل همین سازمان سلسله مراتبیشان مزیتشان انسجام بود و یکدستی، ولی در مقابل جنبشهای جدید تکثرشان را مزیت میدانند. بنا براین چتری که جنبش باز میکند گروههای مختلف اجتماعی را زیر پوشش خود قرار می دهد.
بنابراین معمولاً جنبشها چهارچوبی دارند که هر انجمن و گروهی آن را بپذیرد وارد جنبش میشود و در ردیف سازمانها و انجمنهای جنبش قرار میگیرد. این سازمانهای جنبشی با هم بخش جنبش را میسازند، بخش جنبش movement sector social، درواقع اشاره دارد به حضور سازمانهای متعدد با دیدگاههای متفاوت درون جنبش. همۀ این سازمانها اصول مشترک جنبش را می پذیرند؛ مثلاً همه مستقل از ساختار قدرت هستند اما از جهات مختلفی هم ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشند. پس به این ترتیب یک چهارچوب و اصولی برای ورود به جنبش وجود دارد و بعد از اینکه گروهها و انجمنهای مختلف وارد بخش جنبش میشوند بر اساس این فصل مشترک های حرکت میکنند، یعنی روی نقاط مشترک مورد توافق فعالیت میکنند، در عین حال که میپذیرند با هم اختلاف و تفاوت هم دارند.
جنبش معلمان دقیقاً از این ویژگی برخوردار است. سازمانهای درون جنبش در بعضی موارد دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند. برخی خیلی سیاسی هستند، برخی کمتر سیاسی . برخی رادیکال هستند و برخی محافظهکار. برخی خواستها و مطالبات گسترده دارند و برخی خواستها و مطالبات محدودتر. این تنوع وجود دارد . جنبش معلمان شامل مجموعۀ این نیروها است، آنچه که میتواند رمز قدرت جنبش معلمان باشد این است که برایند نظرات متفاوت مبنای حرکت قرار بگیرد. البته مشروط به همان اصول اولیه که هر کس با پذیرش آن وارد جنبش معلمان شده است. یعنی از جهت هویتی خودش را متعلق بداند به قشر اجتماعی معلمان و منافع جمعی آنها را در اولویت قرار بدهد. موضوع مبارزهاش درواقع بهبود وضعیت معلمان باشد و مبارزه با ساختاری که این وضعیت نامساعد را ایجاد کرده در دستور کارش قرار داده شود. بنابراین اگرچه دیدگاههای متفاوتی درون جنبش وجود دارد ولی در مورد اهداف مرحلهای توافق وجود دارد. برای مثال ممکن است سازمان یا انجمنی در جنبش معلمان وجود داشته باشد که چشماندازش ایجاد یک نظام تمامعیار دموکراتیک و عادلانه در نظام آموزشی است ، اما جریان دیگر فعلاً بهبود وضعیت معلمان و اجرای طرح رتبهبندی را در اولویتش قرار میدهد. اینها هر دو میتوانند به صورت مرحلهای با هم به توافق برسند و حرکت را با همدیگر ادامه دهند؛ و هر دو در هر حال در درون جنبش معلمان فعالیت کنند. درواقع دو سر طیف به خاطر مصالح جنبش انعطاف به خرج می دهند و بر اساس یک توافق میانگین، در جهت منافع جنبش عمل می کنند.
جنبشها زاینده و بانی تحولات هستند؛ جنبش ها فقط بر افرادی که جنبش را فعال کردهاند اثر ندارد بلکه تاثیر جنبش بسیار بیشتر از محدوده فعالان درون جنبش است. تاثیرات جنبشها در فرایند حرکتشان را میتوان به دو دسته تقسیم می کرد. یکی دستاوردهایی است که جنبشها درحوزه عمومی دارند مثلا در ارتقای فرهنگ و نگرش عمومی اثر میگذارند و امید ایجاد میکنند وقتی جنبش ها بر میخیزند و مطالبات خود را پیگیری میکنند احساس امید به کل جامعه منتقل میکنند. منظور از حوزه عمومی قبل از هر چیزی قلمرویی از حیات اجتماعی است که در آن چیزی نظیر افکار عمومی بتواند شکل بگیرد. علی الاصول تمامی شهروندان باید از امکان دسترسی به حوزه عمومی برخوردار باشند. در جریان هر مکالمه یا گفت و گو که طی آن اشخاص خصوصی در کنار هم جمع می شوند تا یک اجتماع را تشکیل دهند، در حقیقت بخشی از حوزه عمومی تشکیل یا ایجاد میگردد. شهروندان یا افرادی که در کنار هم جمع شدهاند نه در مقام افراد اقتصادی یا حرفه ای که تنها به فکر اداره امور خصوصی خود هستند و موظف به اطاعت و تبعیت از قواعد مذکورند بلکه شهروندان و افراد خصوصی زمانی به منزله عموم عمل می کنند که بدون اجبار و اضطرار بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع و مصالح عمومی بپردازند.
جنبش معلمان و همه جنبشهای اجتماعی درواقع در این حوزۀ عمومی است که نفس میکشند، تنفس میکنند و حرکت میکنند. بنابراین به یک اعتبار دیگر حوزهای که جنبش معلمان دارد الان در آن حرکت میکند همان حوزۀ عمومی است. حوزۀ عمومی درواقع حوزهای نیست که از قبل تعیین شده باشد. بلکه سازمانهای جامعۀ مدنی متناسب با رشدی که میکنند، متناسب با توسعهای که پیدا میکنند وارد این حوزه میشوند، این حوزه را میسازند. بنابراین جنبشهای مختلف از جمله جنبش بازنشستگان، جنبش معلمان، جنبش کارگری، جنبش فمنیستی، جنبش جوانان، هر کدام سازندۀ حوزۀ عمومی هستند. مهمترین ویژگی حوزه عمومی این است که مستقل از قدرت و نفوذ نظام حکمرانی است و در عین حال انسانها در این حوزه به تبادل نظر، بحث، گفتگو درباره خیر عمومی و مصالح جامعه می پردازند. حوزه عمومی یک محیط اجتماعی و در نهایت یک قدرت خارج از ساختار قدرت.
یکی دیگر از تاثیرات جنبش ها این است که تاکتیکها و روشهائی را تجربه میکنند و این تجربیات را به دیگر جنبشها منتقل میکنند. جنبشها با تداوم و حفظ بقای خود به دیگر جنبشها آموزش بقا میدهند . جنبشها افراد را وادار به تفکر در باره مسائل جامعه میکنند. از همین رو است که نظامهای اقتدارگرا چشم دیدن جنبشهای اجتماعی را ندارند همانطور که چشم دیدن جامعه مدنی را ندارند.
*ایران فردا
*بازنشر در کانال تلگرام کلمه
۲۴ فروردین ۱۴۰۱