ممنوع الکار، ختم کار نیست؛ آغاز حرکت و پویا بودن آن است!
هنرمندِ مردمی نه تنها در سنگرِ ستیز با خودکامگان و ستمگران دوشادوشِ مردم میرزمد و جاننثاری میکند، که از رهگذرِ آفرینههای هنری ـ ادبیِ خود، راه را بر فرازپوییِ جامعهی انسانی نیز هرچه هموارتر میسازد. …
واکنش رخشان بنی اعتماد به ممنوع الکاری برخی سینماگران: هنرمند، رعیت اربابانِ پادگانی نیست که سر به امربری خم کند.
رخشان بنیاعتماد نویسنده و کارگردان برجسته سینمای ایران، در روز۲۷ مرداد ۱۴۰۱، در واکنش به ممنوعالکاری تعدادی از سینماگران توسط سازمان سینمایی در یادداشتی نوشت:«هنرمندِ بیاعتنا به شرایط جامعه، هنرمند نیست. هنرمند، مزدور و رعیت اربابانِ پادگانی نیست که سر به امربری خم کند.
ممنوعالکار کردن هنرمندان سینما و تئاتر، اعلامشده و نشده، برای ارعاب همهی اهالی فرهنگ و هنر است تا چشم بر اتفاقات پیرامون ببندند.
گرو گرفتنِ حق مسلم کار و بیان، به ازای سکوت و انفعال در برابر فشار و تنگنا و رنجی که در این دوران بر مردمان تحمیل شده، رسم دولتمردی نیست»
پیشتر نیز هانیه توسلی، بازیگر و غزاله معتمد، طراح لباس در سینمای ایران، از اعضای کمیته مستقل و از جمله امضاکنندگان بیانیه ۸۰۰ زن سینماگر، در گفتوگو با روزنامه شرق روند این حرکت نوین زنان در سینمای ایران را بازگو کرده و از مشکلات و موفقیتهای آن سخن گفته بودند.
آنان به درستی به این موضوع تاکید و اعلام کرده بودند که: “ما حذفشدنی نیستیم و فشار زیادی روی ما بود. همه این مسائل وجود دارد؛ هزینههایی دادیم، میدهیم و خواهیم داد. نسبت به این هزینهها ناآگاه هم نبودیم؛ ولی از سوی دیگر، چیزهایی بهدست آوردیم که هم چراغ راه خود ماست و هم چراغ راه آدمهایی که بعد از این وارد خواهند شد. (…) ما آینده و پیشرو را روشن میبینیم. این را خیلی با اطمینان از طرف همهمان میگویم.”
ترانه علیدوستی بازیگر شناخته شده سینمای ایران نیز روز گذشته در پستی اینستاگرامی با عنوان «ممنوع از چه کاری؟» عملکرد سازمان سینمایی را در قبال هنرمندان، «اعمال زور» دانسته و نوشته است:” میخواهید پنج شش نفرمان را بی محاکمه و بدون جرم، ممنوعالکار کنید و، اما ممنوع از چه کاری؟ چه رقتبار که این امر، که بناست قیمتش عمر و سرمایه افراد باشد، عملی است تا این حد عبث. چیزی که مرتکبش هستید قانونمداری نیست. آنچه مرتکبش هستید اعمال زور است. با بادی به غبغب قصد دارید اسم بدها را اعلام کنید تا با تهدید معاش آنها عبرتی برای بقیه بسازید، بلکه قافیه از دست نرود. اما قافیه از دست رفته است…. چه بسیار فیلمهایی که شما نخواستید و ساخته شدند، چه بسیارتر آنها که نخواستید و دیده شدند… در دنیای امروز صدای هنرمند بدون شما هم شنیده میشود و به دورترین گوشههای این کره میرسد.”
چالب این است مردم میهن ما این سوالات ساده و گویا را از محافل ارتجاع حاگم بر جامعه می پرسند: ” آیا هنر و سینما که شما ای حاکمان نا مسئول هر روز مانع کار این هنرمندان مستقل و متعهد و مردمی می شوید، رابطه نسبی هنرمندان با جامعه و با تودهی مردم را می دانید؟”
“آیا چنانکه محافلِ تاریک بین و واپسگرای شما که معتقد هستید، هنر باید فرآیندی قائم به ذاتِ خود باشد و “آلوده”ی مناسباتِ طبقاتی نشود؟! در ک و فهم حقیقت دارید؟”
“آیا هنر میتواند تافتهی جدابافته باشد و تنها، نظارهگرِ تنشهای خونینِ میانِ ستمکِشان و ستمگران باشد؟”
“در این صورت، تکلیفِ تعهدِ پدیدآورندهی اثرِ هنری به مردمی که پیامگیرانِ راستینِ فرآوردههای هنریِ او هستند چه میشود؟”
“به بیان دیگر، هنرِ مردمی چیست و چگونه باید باشد؟”
آنتوان چخوف نویسِندهی برجستهی روسی در نمایشنامهی تیفوسِ خود به این پرسش های بی پاسخ از سوی حاکمان واپسگرا، چنین پاسخ میدهد: “این تنها بازتابِ حقیقتهای زندگیِ آدمی است که میتواند نامِ هنر به خود بگیرد. بی انسان، و بیرون از سودمندیهای او، هیچ هنری وجود ندارد. هنر، نغمهای است که برای آدمیان سُروده میشود. اهرمی است که بشریت را به پیش میبَرَد. پژواکِ واقعیتهای زندگیِ اجتماعیِ مردمی است که هنرمند در میانشان میزید.”
(تیفوس، گرداندهی سیمینِ دانشور، امیرکبیر ۱۳۳۹).
منبع: صدای مردم
۲۸ مرداد ۱۴۰۱