شهروند درجه اول!
من_در_این_کشور_شهروند_درجه_اول_هستم!
دخترک فکر کرد در قانون کشورش اگر کسی برود در اتاق نوزادان تازه متولد شده، فقط با باز کردن پوشکشان میتواند بگوید کدامها در آینده میتوانند رئیس خانواده شوند و اجازه تحصیل و اشتغال و دریافت خدمات درمانی و خروج از کشور بقیه اعضای خانواده در دست آنها خواهد بود. فارغ از اینکه چه استعدادهایی دارند و چطور زندگی خواهند کرد و مسیر شغلی و تحصیلیشان چگونه خواهد بود…./
فاطمه علمدار
۱/ از تاریکی بیرون آمد و گلویش را گرفت و چسباندش به دیوار.همه چیز سریع اتفاق افتاد.چند ثانیه بعد دخترک با دست زخمی و لباس خاک آلود در کوچه تنها بود.ساعت ۱۱شب. میلرزید. خودش را رساند به نزدیکترین کلانتری.
چند مرد جاافتاده درجهدار گرم صحبت بودند. گفت به من حمله شد. مردان، انگار که عادیترین چیز برایشان دیدن زنی زخمی و خاکی باشد گفتند کجا و با همان خونسردی ادامه دادند آنجا به واحد ما مربوط نیست و برو کلانتری شماره فلان و به حرفشان ادامه دادند. در کلانتری شماره فلان، مردی با دمپایی لخ لخ میکرد و آستینهایش را بالا زده بود برای وضو. دخترک گفت به من حمله شده. مرد گفت نمازم دارد قضا میشود بنشین تا بعدش برایت پرونده تشکیل بدهم.دخترک نشست و با خودش چندبار تکرار کرد:
من_در_این_کشور_شهروند_درجه_اول_هستم!
و هربار این جمله برایش عجیبتر از بار قبل به نظر میرسید. مرد آمد. کارها انجام شد و نامه معرفی به پزشکی قانونی را به دخترک دادند. دخترک عکس نامه را برای ضاربش فرستاد. همسر سابق جواب داد: رفتی خودت رو به مرد نامحرم نشون دادی؟
۲/ پرونده پزشکی قانونی باز بود ولی دخترک آنقدر قبل از آن اتفاق در دادگاهها دویده بود برای گرفتن طلاق و حضانت فرزندش که دیگر حوصله پیگیری این یکی را نداشت. توافق شب خواستگاری این بود که زوج وکالت طلاق به زوجه بدهد. عقد رسمی که انجام شد مرد از دادن وکالت امتناع کرد. به همین سادگی.
دلیلی هم برای خیانت نکردن نمیدید.حق شرعیاش بود چند همسری. به همین سادگی.
بچه حاصل از ازدواج هم مال او بود. قانونا ولایت داشت بهش. به همین سادگی. دخترک فکر کرد در قانون کشورش اگر کسی برود در اتاق نوزادان تازه متولد شده، فقط با باز کردن پوشکشان میتواند بگوید کدامها در آینده میتوانند رئیس خانواده شوند و اجازه تحصیل و اشتغال و دریافت خدمات درمانی و خروج از کشور بقیه اعضای خانواده در دست آنها خواهد بود. فارغ از اینکه چه استعدادهایی دارند و چطور زندگی خواهند کرد و مسیر شغلی و تحصیلیشان چگونه خواهد بود، میتواند بگوید کدام نوزادها میتوانند مرجع تقلید شوند یا قاری قرآن، خواننده شوند یا موزیسین و کدام نوزادها دقیقا به واسطه محتویات پوشکشان نمیتوانند چنین جایگاههای اجتماعی را داشته باشند!
حتی میتواند از همان روز اول تولد بگوید کدام نوزادها میتوانند روزی رئیس جمهور شوند و کدام ها نمیتوانند. بالاخره رجل سیاسی تعریفی دارد که بخش اولش رجلیت است.
دخترک در همه آن دادگاههای طولانی تحقیرآمیز با خودش تکرار میکرد:
من_در_این_کشور_شهروند_درجه_اول_هستم. جایگاهی که در هیچ کشور دیگری ندارم!
۳/ وقتی خواست دوباره ازدواج کند همسر سابق رفت دادگاه برای لغو حضانت.دخترک آنجا بود که فهمید در قانون کشورش،اگر مادر دچار جنون شود یا ازدواج کند،حضانتش لغو میشود.مرد گفت حضانت بچه را از تو میگیرم و میدهم پدرت بزرگش کند. خودش قرار نبود مسئولیتی به عهده بگیرد. نه نفقه بچه را میداد و نه حتی میدیدش و نه چیزی از آن موجود میدانست. قانون او را رئیس کرده بود. فارغ از همه چیز. به حکم محتویات پوشک روز تولدش.
آنروزها دخترک پرونده پزشکی قانونی را فعال کرد و مرد به پرداخت دیه محکوم شد و حضانت بچه را لغو نکرد و دیه را هم نپرداخت و پرونده دوباره مسکوت ماند.
۴/ ۷سال بعد از طلاق، دخترک میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود. همانروزهایی که مهمترین مسئله کشور این بود که آیا زنانی که دم از پوشش اختیاری میزنند میخواهند لخت شوند یا نه و خاطره زخمی خاک آلود در گوش دخترک تکرار میکرد: رفتی خودت رو به نامحرم نشان دادی؟ همسر سابق، همو که هیچ نقش و مسئولیتی در قبال بچه نداشت،اینبار پاسپورت کودک را نمیداد. میتوانست که ندهد.
قانون به حکم محتویات پوشکش در روز تولد این حق را به او داده بود. دخترک رفت دنبال دیه پرداخت نشده و دوباره به جریان انداختن مهریه مسکوت مانده. رفت که آواره دادگاههای تحقیرآمیز شود. روزی که دیه را گرفت، کاندیداهای ریاست جمهوری، در مورد زنان مناظره داشتند. دیه را مستقیم واریز کرد برای یک خانه امن. جاییکه زنانی که کتک میخورند و تهدید به قتل ناموسی میشوند به آنجا پناه میبرند…
۵/ ۶مرد نشسته بودند و از زنان حرف میزدند. دخترک خسته بود. روز پر از گریهای را پشت سر گذاشته بود با چند تذکر حجاب.
چشمهایش را بست و فکر کرد روزی رمانی خواهم نوشت و اسمش را خواهم گذاشت “زن بودن در ایران”.
جاییکه زنان حقوق اندکی دارند ولی مسائل زیادی ایجاد میکنند. آنقدر که مردهای کاندیدای ریاست جمهوری مجبور شوند در موردش حرف بزنند..
منبع :کانال تلگرامی چامعه شناسی زنان
۶ تیر ۱۴۰۳