دادخواهی برای فاطو و زنان بهقتلرسیدهای که نامشان را فقط گورستانها شنیدهاند
مردی همسرش را به علت درخواست طلاق کشت، زنی به دلیل دستپختش کشته شد. هرکدام از این تیترها من را یاد فاطمه میاندازد. نام فاطمه جایی ثبت نشده جز در خاطره ما که شاهد تلاشش برای زندهماندن و آزادانه زندگیکردن بودیم. قرار بود «خانم معلم» صدایش کنیم. قتل او، راز مگوی طایفه ما بود…./
****
فاطمه اولین اولین زنی بود که نامش در خبر یک قتل خانوادگی در شهر ما پیچید. میگفتند «فاطو عاقبتبهخیر نشد». اما عاقبتبخیری انتخاب نبود، رسم بود. رسمی که باید ادامه پیدا میکرد؛ به ضرب اسلحه روی شقیقه زنی تا بله بگوید، به ضرب گلوله روی شقیقه زنی که بله نگفت.
هربار فاطمه را با چشمان پفکرده در مدرسه میدیدم، میدانستم دوباره جنگ برپا بوده، او گفته خواستگار نمیخواهم و خانواده بر ضرورت ازدواجش اصرار کردهاند. از کودکی جهیزیهاش را آماده کرده بودند و برای تندادن به ازدواج زودهنگام تحت شکنجه روانی و جسمی قرار داشت. کتک میخورد و پایش را نشان میداد که با کوفتهشدن به دیوار کبود شده، میگفت: «در عوض فهمیدن من خواستگار نمیخوام، میخوام درس بخونم.»
بالاخره موفق شدبرود دانشگاه. تربیت معلم دانشگاه شیراز قبول شد. گونههایش، چشمهایش و حتی لبهایش از شادی برق میزد، با هیجانی پر آبوتاب میگفت: «قبول شدم، حالادیگه تنهایی میرم شیراز، خیابونا رو میگردم، بازارا رو، حافظ و سعدی رو …» چند روز بعد دوباره او را کتک زده بودند و برای تحصیلش شرط گذاشته بودند: باید ازدواج میکرد تا بتواند درس بخواند. کلی تلاش کرد و به درودیوار زد تا موفق شد بدون عقد با کسی برود دانشگاه. با اینکه خیلی درد و سختی کشید، اما از اینکه به ازدواج تن نداده بود خوشحال بود. میگفت: «خیلی تحمل کردم که خودمو نکشم، ولی شیرینی دانشگاه، دردها رو خوب میکنه.»
فاطمه دستوپا میزد، کمک میخواست و صدایش نرسید. آرزوها و رویاهایی داشت. امروز حتی نامش هم جایی ثبت نشده است. مثل بسیاری دیگر که نامشان در بایگانی گورستانها دفن شده و در حد آمار هم به اخبار درز نکرده است. کسی آنها را نمیشناسد؛ آنها دختر فلانی و همسر بهمانی هستند، با علتهای نامشخص مرگ. آن زمان صحبتکردن از فاطمه تابو بود. اما تمامی این نامها و زندگیها فراتر از اینکه صرفا دادهای آماری باشند، ارزش شنیدهشدن و به خاطر سپردهشدن دارند، باید صدایشان برسد. جان و زندگی ازدسترفته این زنان، شایسته دادخواهی است.
منبع: دیدهبان آزار
۱۱ شهریور ۱۴۰۳