امروز:   خرداد ۱۲, ۱۴۰۴    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
ژوئن 2025
د س چ پ ج ش ی
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
آخرین نوشته ها

سیاست زدایی از پوشش زنان

صد سال تلاش و مبارزه برای غیر حکومتی کردن و غیر سیاسی کردن نوع پوشش زنان گرچه سرانجام به پیروزی زنان ایران در این راه منجر خواهد گردید و هم اکنون نشانه های آن را هم در سطح جامعه ایران مشاهده می کنیم و هم در عقب نشینی ناگذیر رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه از اجرای قانون موسوم به عفاف و حجاب شاهد هستیم……/

***

در روز جمعه ۸ فروردین نیروهای انتظامی رژیم ولایت فقیه، به تحصن تعدادی از زنان حزب الهی که خواهان اجرای قانون عفاف و حجاب بودند هجوم برد و تحصن انها را برچید.

برهم زدن و برچیدن چنین گردهمایی هایی، که طی ۴۵ سال گذشته همواره مورد حمایت رژیم بوده و حتی خود سازمان دهنده ی انها بوده، رخ داد بزرگ و درخور توجهی است که نشانگر آغاز دوران جدیدی برای زنان و کل جامعه ی ایران است.

تردیدی نیست که تعلیق اجرای قانون عفاف و حجاب را بایستی یک عقب نشبنی خفتبار رژیم در مقابل زنان ایران دانست که به ویژه خیزش زن، زندگی، آزادی در پدید آمدن آن نقش برجسته ای داشته است.

من بعید می دانم که این قانون ضد زن و اهانت آمیز هرگز از حالت تعلیق خارج شود و به مورد اجرا گذاشته شود.

بنابر این از هم اکنون می توان آن را و بسیاری از لوایح و سیاستهای حکومتی- در حوزه ی پوشش و حقوق اولیه ی اجتماعی زنان ایران را مرده به شمار آورد.

حکومت دیکتانوری رضا خان قزاق نخستین حکومتی در تاریخ ایران بود که نوع پوشش زنان ایران را تبدیل به یک مسئله ی سیاسی و حکومتی کرد و تحت عنوان مسخره ی ‘کشف حجاب’ در ابتدایی ترین و شخصی ترین مسئله ی زنان ایران، یعنی نوع پوشش انها دخالت کرد و با اتکا به قوه ی قهریه دولتی تلاش کرد نوع پوشش مورد نظر خود را به جامعه ی زنان ایران تحمیل کند.

درجریان اجرای خشونت آمیز ‘کشف حجاب’ رضاخانی میلیونها تن از زنان ایرانی به خاطر نوع پوشش خود مورد آزار و اهانت سیستماتیک حکومتی قرار گرفتند و کرامت انسانی آنها با خشونت تمام لگدمال گردید.

اجرای قانون کشف حجاب رضا خانی – به بهانه ی مسخره ی آزاد کردن زنان از قید و بند حجاب – در شرایطی انجام می گرفت که تمامی نهادها و تشکلات مستقل و مترقی زنان ایران از طرف حکومت غیر قانونی اعلام شدند و شمار زیادی از زنان روشنفکر و ترقیخواه دستگیر و زندانی شدند، نشریات زنان و جراید مدافع حقوق زنان توقیف گردیدند و یکی از سیاهترین دوره های تاریخی علیه زنان ایران رقم زده شد.

به تعبیری ساده تر از زمان رضا خان قزاق و به دستور او، نوع پوشش زنان ایران تبدیل به یک مسئله ی سیاسی و حکومتی گردید که تاکنون نیز ادامه یافته است.

بعد از فروپاشی خفتبار حکومت رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ زنان و کل جامعه ی ایران، هرچند کوتاه و فقط برای چند سال معدود، نوعی از آزادی و دموکراسی را تجربه کردند و مبادرت به تشکیل نهادها و احزاب و نشریات مستقل نمودتد.

زنان ترقیخواه و برابری طلب ایران نیز، ضمن مشارکت آزادانه در فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی عمومی، در همین دوره ی کوتاه نخستین تشکل مستقل و فراگیر خود، یعنی ‘تشکیلات دمکراتیک زنان ایران’ را بنیاد نهادند که تا امروز نیز به فعالیت های ثمربخش خود ادامه می دهد.

پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بار دیگر سایه ی شوم دیکتاتوری بر جامعه ی ایران گسترده شد و سیاست های زن ستیزانه ی رضا خان قزاق توسط پسرش محمد رضا، به اشکالی دیگر اما با ماهیتی یکسان ادامه یافت.

رژیم برآمده از کودتا، در همان گام های نخستین تمام احزاب، سازمانها و مطبوعات مستقل و ترقیخواه را با خشونت تمام سرکوب نمود، تشکلات و نهادهای مردمی زنان را منحل و مانع ادامه ی انتشار نشریات زنان و جراید برابری طلب گردید.

هرچند در دوران حکومت محمدرضا قانون ضد زن کشف حجاب ظاهرا کنار گذاشته شده بود، اما روح و محتوای ضد زن آن همچنان در دستور کار حکومت قرار داشت و به اشکال مختلف پیگیری و اجرا می گردید.

در این دوران به زور پاسبانها چادر از سر زنان برداشته نمی شد، اما میلیون ها زن ایرانی به دلیل نوع پوشش اشان مورد توهین و تمسخر قرار می گرفتند و با الفاظی چون امل و عقبمانده مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند و از دستیابی به موقعیت های شغلی اداری و دولتی محروم می شدند.

زن چادری و محجبه در رسانه های جمعی سراسری و مطبوعات، نماد بی سوادی، دهاتی و عقبمانده معرفی می شدند و…. همه اینها در شرایطی بود که حتی در اواخر دوران محمدرضا نیز درصد قابل توجهی از زنان ایران، به دلایل مذهبی یا غیر آن، تمایل داشتند نوع پوشش خود را خود برگزینند و به خاطر نوع پوشش مورد آزار و اهانت قرار نگیرند.

به هر جهت زنان ایران با پشت سرگذاشتن چنین تجربیات و گذشته ی ناخوشایند و سختی بود که به پیشواز انقلاب ۵۷ رفتند و فعالانه در آن مشارکت نمودند.

در جریان اعتراضات و تظاهرات عمومی بر علیه رژیم پهلوی، که منجر به انقلاب ۵۷ گردید، درصد بسیار زیادی از زنان ایران با ‘چادرسباه’ حضور پیدا می کردند که با توجه به کم سابقه بودن یا حداقل عمومیت نداشتن چنین پوششی در جامعه ی ایران، به نظر می رسد برسر کردن ‘چادرسیاه’ در آن دوره تبدیل به نوعی نماد و نشانه ی مخالفت با رژیم حاکم گردیده بود و جنبه ای سمبولیک یافته بود.

درست همانگونه که طی دهه های اخیر، عدم استفاده از چادر سیاه و مقنعه و دور ریختن آنها تبدیل به نماد و نشانه ای از مخالفت با رژیم ولایت فقیه و سیاست های زن ستیزانه ی آن گردیده است.

برسرکردن چادر سیاه و مقنعه در اواخر دوران رژیم پهلوی نیز نماد و نشانه ای از مخالفت با رژیم بود.

به هر جهت همانگونه که یادآوری کردم، سیاسی کردن و حکومتی کردن نوع پوشش زنان برای نخستین بار از طرف حکومت رضاخان قزاق صورت گرفت و آنچه طی ۴۵ سال اخیر توسط رژیم ولایت فقیه اعمال شده ، در واقع ادامه ی همان سیاستهای زن ستیزانه ی رضا خان قزاق بوده است که متاسفانه ضربات بسیار زیادی به مبارزه و تلاش زنان ایران در جهت کسب حقوق اساسی آنها وارد آورده است و بخش قابل توجهی از نیرو و نوان آنها را در جهت حل مشکلی هدر داده است که در تاریخ مبارزات زنان جهان بی سابقه و یا حداقل کم سابقه بوده است.

صد سال تلاش و مبارزه برای غیر حکومتی کردن و غیر سیاسی کردن نوع پوشش زنان گرچه سرانجام به پیروزی زنان ایران در این راه منجر خواهد گردید و هم اکنون نشانه های آن را هم در سطح جامعه ایران مشاهده می کنیم و هم در عقب نشینی ناگذیر رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه از اجرای قانون موسوم به عفاف و حجاب شاهد هستیم.

اما نباید فراموش کرد که در این مسیر – تحمیل شده از طرف رضا خان قزاق- در هر دو رژیم، میلیون ها زن ایرانی آزار دیده، زندانی و شکنجه شده، از کاراخراج شده اند و ده ها میلیون دیگر از آنان به دلیل چادری بودن یا نبودن مورد اهانت قرار گرفته اند و کرامت انسانی آنها لگدمال شده است.

بایز افروزی

فروردین ۱۱, ۱۴۰۴

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی