نگاهی به دیدگاههای پژوهشگران خشونت
در یک جمعبندی، خشونت خانوادگی در ایران دارای سه ویژگی برجسته است:
مجاز) اگر خشونت بسیار شدید نباشد، بهعنوان رفتاری مجاز و حق مردان درنظر گرفته میشود.طبیعی) خشونت بهعنوان یکی از ویژگیهای مردانه یا جزئی از طبیعت مردان درنظر گرفته میشود.آشکار) خشونت نهتنها در محدوده خانواده بلکه در عرصه عمومی نیز بدون تقبیح خاصی در مورد آن رخ میدهد …./
****
شهلا اعزازی
بخش آخر
در این بخش نتیجهگیری چند پژوهشگر در مورد علل وقوع خشونت خانوادگی را توضیح میدهیم:
از دید «مارتین» یکی از محققین فمینیست، هر نوع توجیهی که سعی در وابستهکردن خشونت به عوامل فردی داشته باشد گمراهکننده است. عواملی مانند ویژگیهای فردی، مصرف الکل و یا موادمخدر، شرایط فقر، تنش، بیکاری، حسادت، سرخوردگی، تحریک از جانب قربانی، عدم قابلیت بیان احساسات و درنهایت تجربه خشونت و یا شاهد خشونتبودن در دوران کودکی به تنهایی عامل بروز خشونت نیستند. بلکه ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامعی که براساس تحقیر و فرودستی و استثمار زنان شکل گرفته را باید عامل خشونت دانست. زن کتکخورده را نمیتوان بهعنوان یک فرد درنظر گرفت که در رابطهای شخصی درگیر خشونت است، بلکه در ایجاد رابطه میان عامل خشونت و قربانی، عوامل اجتماعی (اقتصاد، قانون، سازمانهای نظارتی، و خدمات اجتماعی) دخیل هستند. به عبارت دیگر، خشونت پدیدهای میان یک زن و یک مرد نیست بلکه دربرگیرنده همه مردان و زنان جامعه است.
«دوباش و دوباش»، زن و شوهری که سالها در مورد خشونت کار کردهاند، از طریق بررسیهای تاریخی نشان دادهاند که زنان در نظام مردسالاری به طور منظم از طریق خشونت جسمانی در مقام فرودستی قرار گرفته و قرار میگیرند. در بیقدرتی زنان در روابط خانوادگی، بیارزشی اقتصادی کار بازتولیدی زنان و وجود اقتدار مردانه در خانواده مهم است. مهمترین واقعهای که بعد از ازدواج صورت میگیرد، محدودکردن زندگی زنان از طریق مردان است.
«باری» یکی دیگر از محققان فمینیست مطرح میکند زنان همیشه به جهت تفاوتهای بدنی خود با مردان به کنار رانده شده بودند. زنان را باید بهعنوان اولین گروهی که مستعمره شدند درنظر گرفت و اولین محدوده استعمار چه در دوران قبل و چه در حال حاضر بدن زنان است. هنوز هم بردهسازی زنان و کودکان از طریق مردان یا تحمل یا درخواست میشود و یا اگر به عنوان جرم مطرح شود، مورد بخشش قرار میگیرد. اکثر مردان در یک رابطه استعماری با یک زن قرار داشته و در عین حال با استعمار جمعی زنان نیز در هماهنگی قرار دارند و بهعنوان اربابان استعمارگر درنظر گرفته میشوند. در این حالت، بردهداری را دربرگیرنده موقعیتهایی درنظر میگیرند که زنان و دختران قادر به ایجاد تغییر در شرایط مستقیم زندگی خویش، زندگی همراه با خشونت و استثمار نیستند. نظریه باری «استعمار جنسی» در رابطه با اشکال دیگر خشونت (خارج از خانواده) نیز میباشد: خشونتهای جنسی، تجاوز، روسپیگریو پورنوگرافی. در این نظریه، اشکال مختلف خشونت با یکدیگر سازگار بوده و در ارتباط با یکدیگر هستند.
چگونگی نظارت بر زنان میتواند با استفاده از خشونت یا بدون به کارگیری خشونت باشد. در میان سازمانها و نهادهای مختلف جامعه نوعی تقسیم کار در مورد نظارت بر زنان بهوجود آمده است. بهعنوان نمونه میتوان گفت که دولت و نیروی انتظامی در مورد خشونت خانوادگی با توسل به خصوصیبودن رابطه تا حد امکان از دخالت خودداری کرده (یا اجازه خشونت را میدهند) و به مردان اجازه نظارت بر رفتار زنان در خانواده را میدهند (قوانین ایران). در نهاد خانواده نگرش مرسوم به نوعی عمل میکند که به زنان القا میشود که زن باید نظر شوهر خود را قبول داشته باشد، وسایل آسایش و استراحت او را فراهم کند، زندگی زن در داشتن شوهر و فرزندان خلاصه میشود و یک زن خوب احتیاج به برقراری روابط اجتماعی خارج از چارچوب خانوادگی ندارد و وجود شوهر و فرزندان برای زندگی وی کافی است. در صورت قبول این نگرش و انجام رفتارهای مناسب مسئلهای پیش نخواهد آمد، تنها زمانی که زنان در چارچوب فوق نگنجند برای نظارت بر آنان از خشونت قابل مشاهده استفاده میشود.
🔹 در یک جمعبندی، خشونت خانوادگی در ایران دارای سه ویژگی برجسته است:
مجاز) اگر خشونت بسیار شدید نباشد، بهعنوان رفتاری مجاز و حق مردان درنظر گرفته میشود.
طبیعی) خشونت بهعنوان یکی از ویژگیهای مردانه یا جزئی از طبیعت مردان درنظر گرفته میشود.
آشکار) خشونت نهتنها در محدوده خانواده بلکه در عرصه عمومی نیز بدون تقبیح خاصی در مورد آن رخ میدهد./کانال علمی مطالعات زنان
۲۲ دی ۱۴۰۳