جمهوری اسلامی در مدارس مرگ را مقدس میکند و زندگی را بیارزش
کلاسهای خاموش، دفترهای مشق نیمهتمام، صندلیهایی که دیگر صاحب ندارند و نامهایی که بیصدا از لیست حضور و غیاب خط میخورند، طنابهایی که ردشان روی گردنها باقی میماند، پریدنهایی که دیگر فرودی ندارند، قرصهایی که تلخیشان آخرین مزهای است که احساس میشود. طبق نتایج پژوهشی انجمن دفاع از حقوق کودک، در دهه ۹۰ بیش از ۲۵۰ کودک خودکشی کردهاند…
***
کودکان و نوجوانانی که برای فرار از رنج، مرگ را به جای زندگی انتخاب میکنند؛ اینها تصاویری از واقعیتی تلخ در ایران است.
به ادعای نیره طبسی، روانشناس، خودکشی در میان دانشآموزان ایرانی به دلیل افزایش فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر روی نوجوانان و جوانان به سطحی نگرانکننده رسیده است.
او در این باره در روزنامه شرق نوشته: «آمارها نشان میدهند که خودکشی در میان نوجوانان بهویژه در مناطق مرزی و محروم در حال افزایش است. در این مناطق، کمبود فرصتهای آموزشی، مشکلات اقتصادی و تنشهای اجتماعی و خانوادگی موجب بروز مشکلات روانی و در نهایت خودکشی میشود.»
حمید یعقوبی، روانشناس بالینی و رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران نیز آمار هولناکی از خودکشی میان دانشآموزان و نوجوانان ارائه داده است.
او در گفتگویی که روز اول اسفند ۱۴۰۳ با روزنامه هممیهن داشت گفته که خودکشی دانشآموزان، رتبه سوم آمارهای اقدام به خودکشی در ایران را شامل میشود: «در سال ۱۴۰۱ زنان خانهدار در دسته بندی اقدام به خودکشی با ۳۲/۸ درصد (از کل موارد ثبت شده) اول بودند، بعد از آنها شاغلان قرار میگیرند با ۱۸/۸ درصد و رتبه بعدی به دانشآموزان اختصاص پیدا میکند با ۱۵/۲ درصد.»
به گفته رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران در دسته بندی خودکشیها بر اساس شغل، دانشجویان و دانشآموزان با فراوانی ۱۹ درصد در رتبه دوم خودکشی براساس شغل در ایران قرار میگیرند، پس از طبقه کارگری که با ۳۲ درصد، یک سوم تمام اقدام به خودکشیهای ثبت شده در ایران را به خود اختصاص داده است.»
«جمهوری اسلامی در مدارس مرگ را مقدس میکند و زندگی را بیارزش»
اما نکته اینجاست که خودکشیهای دانشآموزان در ایران با درصد بالایی منجر به مرگ میشود، بر اساس گزارشی که پیش از این روزنامه هممیهن منتشر کرده، هیچ ماهی از سال ۱۴۰۳ بدون اقدام به خودکشی دانشآموزان نگذشته است: «تا پایان آبان ۱۴۰۳، دستکم ۱۶ دانشآموز اقدام به خودکشی کردهاند که ۱۳ نفر از آنها جان خود را از دست دادهاند.»
آبان همان ماهی است که دو خودکشی دلخراش از دانشآموزان مدارس ایران، جنجالی شد؛ آرزو خاوری، دانشآموز ۱۶ ساله افغانستانی در شهرری تهران، پس از تهدید مدیر مدرسه به اخراج به خاطر پوشیدن شلوار جین، خودش را از ارتفاع یک ساختمان به پایین پرت کرد.
چند روز بعد، آیناز کریمی، دانشآموز ۱۵ ساله در کازرون، پس از آنکه مدیر مدرسه در برابر همکلاسیهایش او را به دلیل داشتن رنگ مو و لاک ناخن تحقیر و از مدرسه اخراج کرد، در خانه خود را حلقآویز کرد.
و نکته اینکه برخی از خودکشیهای اخیر، مستقیماً با فضای آموزشی و برخوردهای خشن در مدارس مرتبط بودهاند.
سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه لورِن فرانسه در گفتگو با یورونیوز فارسی، معتقد است که مدارس در ایران، برای کودکان، ترسناکند. او میگوید: «در ایران مدرسه محیط امنی برای احساس خوشبختی بچه نیست. مدرسه در ایران بیشتر محیطی است که در بچهها ایجاد اضطراب میکند، چون کنترل شدیدی وجود دارد. ممنوعیتها و محدودیتها و به خصوص اگر و مگرها و مقررات و هنجارهایی که کادر آموزشی، سختگیرانه به بچهها تحمیل میکنند.»
به عقیده او در حکومتی مثل جمهوری اسلامی، آموزش توتالیتر به طور رسمی در مدارس به دانشآموزان تحمیل میشود: «کل مسئله این است که محتوای کتاب و برنامههای درسی در جهت دخالت در کوچکترین مسائل بچهها تغییر میکنند؛ مدارس در ایران از این نظر توتالیتر شدهاند. زیگموند باومن (جامعهشناس آلمانی) در مورد نهاد توتال، سربازخانه را مثال میزند که دستگاه سعی میکند که همه را یک شکل کند و شخصیتها را از طریق خردکردن فردیت شبیه هم کند. این اتفاقی است در سند بنیادین آموزش و پرورش افتاده است.»
پیوندی معتقد است که نظام آموزشی جمهوری اسلامی، آگاهانه مرگ را برای دانشآموزان مقدس میکند: «نقش این نظام آموزشی در افسردهکردن بچهها و دادن یک احساس منفی به کودکان و دانشآموزان در حوزههای مختلف واقعا مثالزدنی است. تعداد شهدایی که در کلاسهای مدارس ابتدایی به بچه ها معرفی میشود، مصداق تقدیس مرگ به جای تقدیس زندگی است.»
او با تحلیل برخی محتوای کتابهای درسی در مدارس میگوید: «روایت کردن از بچه فسلطینی تا بچهای که در ۱۳ آبان رفت دم تانک و… همه مثالهایی است که به دانشآموزان میگوید این بدنی برای شهادت باید باشد. و ببینید “چه خوب که شهید می شود و این یک افتخار است که این شهید می شود.” این آموزشها در مقابل نسلی است که میخواهد از بدن خودش لذت ببرد، بدن برایش لنگرگاه شادی و امید باشد.»