امروز:   بهمن ۱۲, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
ژانویه 2025
د س چ پ ج ش ی
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031  
آخرین نوشته ها

تأملی بر قانون ارتجاعی “عفاف و حجاب” و عجزِ استبداد ولایی در برابر نیروی پرتوانِ زنان

به‌باورِ “تشکیلات دمکراتیک زنان ایران”، داشتن زندگی‌ای انسانی و به‌دور از فقر و بیکاری و تبعیض و فساد و سلطهٔ استبداد حق مسلم همهٔ زنان و مردان سرزمین ما است. زنان مبارز ایران به‌پشتوانهٔ تجربهٔ غنی مبارزاتی‌شان می‌دانند با تشکل ‌یافتن و پیوند دادن خواست‌های برحق‌شان با خواست‌های جنبش مردمی و در اتحاد عمل با نیروهای مردمی جنبشِ پیش رو است که به پیروزی می‌توان دست یافت و راه را برای دگرگونی‌های بنیادی و دموکراتیک هموار ساخت….

****

کارزار گسترده و هماهنگ قشرهای گوناگون نیروهای مترقی اجتماعی با به‌اجرا درآمدن مصوبهٔ ضد بشری و عمیقاً ارتجاعی “حمایت از خانواده با ترویج عفاف و حجاب” و به‌دنبال آن متوقف کردن ابلاغ این قانون- قانونی که بسیاری از دستگاه‌های حاکمیتی رژیم ولایی را برای مجرم دانستن زنان و علیه حقوق شهروندی‌شان و سرکوب کردن‌شان بسیج می‌کرد- یکی از دستاوردهای مهم جنبش زن زندگی آزادی است که با مبارزه مشترک و اقدام هماهنگ زنان و مردان آزادی‌خواه ایران حاصل شده است. این قانون کذایی به‌رغم داشتن کم‌ترین پشتوانه اجتماعی و با وجود تمام هشدارهایی که فعالان مدنی و زنان، اهالی رسانه، جامعه‌شناسان و نیروهای گوناگون اجتماعی در مورد تصویب این قانون دادند اما در پستوهای تاریک مجلس ولایی و به‌بهانهٔ “حمایت از خانواده” تدوین گردید. با تصویب این “شبه قانون” قرون وسطایی به فرمان ولی فقیه و تأییدش از طرف شورای نگهبان ارتجاع، بار دیگر از واپسگرایی حاملان تفکر اسلام سیاسی و میزان عداوت و دامنهٔ زن‌ستیزی و دیدگاه منحط و خشونت‌بارشان نسبت به نیمی از جمعیت کشور تصویری شفاف‌تر از پیش در معرض دید همگان قرار گرفت. حکومتگران واپسگرای اسلام سیاسی از مجرم انگاشتن شهروندان- به‌ویژه زنان و حتی کودکان- به‌خاطر پوشش اختیاری و متوسل شدن به اعمال زور و بستن جریمه‌هایی سنگین و تهدید شغلی و بیکار کردن و محروم ساختن از حقوق واقعی شهروندی گرفته تا به زندان انداختن و حتی به طناب دار چوبهٔ اعدام آویختن و ابداع جرم‌هایی تازه مانند “ممنوع‌الپروازی” و “ممنوع‌المعاشرتی”، و شماری دیگر از این‌گونه مجازات‌ها، دشمنی‌شان با حقوق شهروندی و در مقام حکومتی امضا کنندهٔ بسیاری از پیمان‌های جهانشمول مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمان‌نامهٔ حقوق کودکان را هرچه بیشتر به‌اثبات می‌رسانند. این قانون عمیقاً ضد بشری که در پرتو مبارزهٔ متحد زنان و همه نیروهای مترقی جنبش مردمی مثل کارگران و قشرهای مختلف زحمتکشان مانند معلمان، بازنشستگان، وکلا، و هنرمندان متعهد و دانشجویان – به‌ویژه در اوضاع‌واحوال وحشت و استیصال رژیم ولایی از اوج گرفتن مجدد جنبش اعتراضی توده‌ها- به‌دستور ولی فقیه متوقف شده است. اما مبارزه برای لغو این قانون ارتجاعی همچنان در دستورکار نیروهای مترقی و مردمی قرار دارد. حتی در جنبش اعتراضی و روزمره مردم به‌جان آمده از فقر و گرانی و بی‌توجهی رژیم ولایی به افزایش مشکلات اقتصادی شعارهایی علیه سیاست حجاب اجباری ولی فقیه همواره شنیده می‌شود۱.

رژیم ارتجاعی ولایت فقیهی درمانده از پاسخ دادن به نیازهای مبرم و اقتصادی توده‌ها به‌منظور ادامه یافتن حیات ننگین حاکمیتش همراه با غارت میهن، تلاش دارد این واقعیت عینی را کتمان کند که جامعه ایران در روند مرحله‌هایی از تحولش به‌ویژه پس از جنبش زن زندگی آزادی و در پی آن نوزایی‌ای فرهنگی، از تعبدهای اسلام سیاسی گذر کرده است. این امر درنتایج آخرین انتخابات‌های کذایی رژیم ولایی و آمارهای آن به‌خوبی قابل مشاهده است. خواست‌های برابری‌خواهانهٔ زنان نیز به‌همت مبارزه و تلاش زنان در خلال دهه‌ها به خواستِ همگان تبدیل شده و به‌طورنسبی از حمایت مردان آزادی‌خواه ایرانی برخوردار شده است. این تحول در جهت بالندگی زنان، تحولی که با پول‌پاشی‌های رژیم و تربیت “حجاب‌بان”ها و راه‌اندازی “کلینک‌های ترک بی‌حجابی” نیز حتی به عقب باز نخواهد گشت. نکته‌ای دیگر و شایان توجه این که سنت‌های پوسیدهٔ قرون‌وسطایی را به‌ضرب زور و تصویب قانون‌هایی در قوارهٔ همان سنت‌های کذایی و جریمه بستن و سرکوب کردن و به زندان اندختن نمی‌توان به توده‌های آگاه و مبارز تحمیل کرد.

بیهوده نیست اخیراً خامنه ای- به‌زعم خودش رهبر مسلمانان جهان- در حسرت از دست دادن گذشته “مطلوب” اروپای قرن هیجدهم و نوزدهم، سده‌هایی که زنان اغلب خانه‌نشین و مطیع و فرمانبردار جامعهٔ مردسالار آن زمان بودند و در بی‌حقی کامل به‌سر می‌بردند، مبارزات زنان و دستاوردهای حقوقی امروز آنان را “بی‌بندوباری” توصیف می‌کند. او ضمن همدلی با فرهنگ به‌غایت مردسالارانهٔ دو سه قرن پیش در غرب و ستودن آن دوران طلایی[!] می‌گوید: “این بی‌بندوباری‌هایی که امروز در غرب وجود دارد، این هم همیشه نبوده، این‌ها جدید است، شاید دو قرن پیش سه قرن پیش انسان وقتی می‌خواند بعضی از کتاب‌ها، بعضی از رمان‌های مربوط به قرن هجده را، قرن نوزده را توصیف زن اروپایی را انسان آنجا مشاهده می‌کند، می‌بیند ملاحظات زیادی وجود داشته که امروز آن ملاحظات در بین غربی‌ها نیست” (سخنرانی روز سه‌شنبه ۱۷ دسامبر/ ۲۷ آذرماه ۱۴۰۳ خامنه‌ای در دیدار با زنان محجبه در حسینیه خمینی).

در حالی که منابع رسمی از ابلاغ و توقف این قانون ارتجاعی خبر داده‌اند، اما آزار و سرکوب کردن زنان و دختران همچنان ادامه دارد. آزارهایی از قبیل “ممنوع‌الپرواز” شدن هنرمند معروف خانم ترانه علیدوستی گرفته تا حکم اخیر “ممنوع‌المعاشرت”ی خانم زینب زمان فعال مدنی و برخی ویدیوهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی همگی از ادامه یافتن سیاست سرکوب کردن و اجرای قانون زن‌ستیز عفاف وحجاب با چراغ خاموش خبر می‌دهند. بنا به گزارش سازمان حقوق‌بشری “هرانا”، فقط در سال ۲۰۲۴ / ۱۴۰۳خورشیدی ۳۰۶۳۹ مورد مراجعه به نهادهای قضایی- امنیتی گزارش شده که از این عده ۶۳۴ نفر زن و دختر جوان هستند که به‌خاطر رعایت نکردن حجاب اجباری بازداشت شده‌اند و حداقل ۳۶۵ مورد مراجعه‌ها مرتبط با پلمپ واحدهای صنفی بوده‌اند. آرزو بدری، مادر جوانی که در اول مردادماه امسال (۱۴۰۳) در مازندران به‌خاطر نداشتن حجاب اجباری هدف شلیک مأموران رژیم قرار گرفت و به قطع نخاع ایشان منجر شد یکی دیگر از قربانیان این سیاست سرکوبگری رژیم بوده است.

“حالِ خوبِ ما نقطه‌ی مرگِ ستمگر است”

بدن زن ایرانی و حتی رقص و شادمانی‌اش سال‌هاست به عرصهٔ مبارزهٔ سیاسی و حتی ابزاری در جهت مقاومت مدنی- هم در زندان‌ها و هم در خیابان‌ها و هم در زندانی به‌وسعت ایران- تبدیل شده‌اند. امروزه دختران میهن با سرپیچی از تن دادن به پوشش اجباری در نبردی سخت و روزمره با سرکوبگران استبداد ولایی در خیابان‌ها و مکان‌های عمومی بدن‌شان را به ابزاری برای تجلی مقاومت در برابر سرکوب تبدیل کرده‌اند و پیامی روشن از نافرمانی مدنی را در جامعه فریاد می‌کنند، پیامی که با همدلی و حمایت جامعه همراه می‌شود.

پس از انتشار ویدیوهایی تقطیع شده و هدفمند از سوی رژیم از بند زنان زندانی سیاسی، گلرخ ایرایی- زندانی سیاسی در زندان اوین و از مبارزان سرسخت جنبش “نه به اعدام” در نامه‌ای از زندان نوشت: “حالِ خوبِ ما نقطه‌ی مرگِ ستمگر است. …” در این نامه یکی از تأثیرگذارترین روایت‌های او مربوط به معصومه زارعی است که اعدام شد. او نوشت: “زنی که در روزهای آخر زندگی‌اش نیز روحیه‌اش را از دست نداد: معصومه زارعی… با شوری وصف‌ناشدنی بچه‌ها را که پنهانی اشک می‌ریختند از تخت‌ها بیرون کشید. چند دقیقه بعد همه وسط اتاق بودند [برای رقصیدن]. برخی با اشک و برخی هم برای دقایقی همه چیز را فراموش کرده بودند… غروبِ چند روز بعد معصومه را از بند خارج کردند… در برابر چشمان دخترش به دار آویخته شد”.

در میهن استبدادزدهٔ ما با سلطهٔ حاکمیت قرون وسطایی‌ای خونریز بر آن که مردم آن اعدام‌های پیاپی و هرروزه‌ای در زندان‌های پرشمار و مختلفش شاهد هستند ( بنا به گزارش دفتر حقوق بشر سازمان ملل، در سال گذشته میلادی ۹۰۱ نفر، از جمله ۳۱ زن در ایران اعدام شدند) مطالبهٔ “نه به اعدام” یکی از خواست‌های بی‌درنگ از سوی جامعه است. مبارزهٔ مستمر و هفتگی بر ضد مجازات اعدام، این مجازات قرون‌وسطایی، ابتدا از جانب زنان زندانی سیاسی در زندان در بیش از یک سال پیش شروع گردید. این کارزار هفتگی با نام “سه شنبه‌های نه به اعدام“- کارزاری که هم‌اکنون پنجاهمین سه‌شنبه‌اش را پشت سر ‌گذاشته است- صدای دادخواهی و اعتراض مردم و فعالان اجتماعی و سیاسی بر ضد مجازات اعدام است. تا کنون بیش از ۳۰ زندان از زندان‌های سراسر کشور به کارزار مطالباتی “نه به اعدام” پیوسته‌اند. دراطلاعیه چهل‌ونهمین کارزار سه‌شنبه‌های “نه به اعدام” (۱۱ دی‌ماه ۱۴۰۳) چنین می‌خوانیم:

“حکومت زن‌ستیز حاکم بر ایران، در ادامه سرکوب‌های خود، تعدادی از زندانیان زن در زندان قرچک را به‌اتهام روابط نامشروع به مجازات قرون‌وسطایی سنگسار محکوم کرده است که در خوشبینانه‌ترین حالت، ممکن است حکم آنان به جای مرگ با سنگ، به اعدام [با طناب دار] تبدیل شود. ما بر این باوریم که سکوت در برابر چنین فجایعی، همراهی با آن به حساب می‌آید.”

مبارزات زنان جسور میهن‌مان در سایر عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و حفظ محیط زیست نیز به‌شکل‌هایی مختلف ادامه دارند. از تلاش‌های ارزشمند زنان هنرمند و فرهیخته میهن ما در عرصه‌های گوناگون اجتماعی و زیست‌محیطی گرفته تا مبارزه آنان با نابرابری‌های جنسیتی و از جمله پیکارشان برای داشتن حق خوانندگی و اجرای کنسرت – حقی که در چهل‌وشش سال گذشته همراه بسیاری از حقوق دیگر از زنان میهن ما سلب شده است- می توان یاد کرد.

نمونهٔ بارز آن کنسرت تابوشکنانه و سخنان پرشور هنرمند جوان “پرستو احمدی” در آغاز کنسرت فرضی، کنسرتی بدون تماشاچی که در کاروانسرایی قدیمی برگزار شد، گفت : “من، پرستو؛ دختری که می‌خواهم برای مردمی که دوست‌شان دارم بخوانم. این حقی است که نمی‌توانستم از آن چشم بپوشم؛ خواندن برای خاکی که عاشقانه دوستش دارم. …” این کنسرت فرضی با حمایت و همراهی نوازندگان مرد آن به رویدادی بزرگ و بی‌سابقهٔ هنری‌ و کنشی جسورانه علیه چهار دهه تلاش بی وقفه رژیم برای خاموش کردن صدای خوانندگی زنان  ایران تبدیل شد. رویدادی هنری با مضمونی انقلابی، اعتراضی، و مردمی که نه تنها در ایران بلکه در جهان از سوی بینندگان ویدئویش بازتابی گسترده و فراوان داشت و حتی جسارت پرستو با جسارت وتابو‌شکنی تاریخی ستاره درخشان آواز ایران قمرالملوک وزیری در صد سال پیش مقایسه گردید. البته برای همه برگزار کنندگان این کنسرت فرضی بلافاصله از سوی دستگاه قضایی ارتجاع پرونده‌ای قضایی تشکیل شد!

پشتیبانی و حمایت مردان آگاه از خواست‌های برحق زنان گاه سبب شده است تا این مردان هم بابت همراهی با خواست‌های زنان با زندان و شلاق و تشکیل پرونده قضایی و اعمال محدودیت‌هایی مختلف هزینه‌های آن را بپردازند. از مهدی یراحی خوانندهٔ مردمی و سرایندهٔ ترانهٔ “روسریتو در بیار” گرفته تا رضا خندان همسر نسرین ستوده که به‌خاطر چنین همراهی‌هایی اخیراً بازداشت و زندانی شده است۲.

زنان و مبارزه با نابرابری‌ها در عرصهٔ اشتغال و دیگر عرصه ها 

به‌دلیل سیاست‌های تبعیض‌آمیز رژیم جمهوری اسلامی در زمینه اشتغال زنان و قانونی بودن تبعیض جنسیتی در نظام ولایی، مبارزات زنان شاغل در این زمینه به کارزاری جمعی با موضوع اشتغال زنان و تبعیض جنسیتی منجر شده است.

بنا به گزارش سایت خبرآنلاین(۱ دی‌ماه ۱۴۰۳ )، به‌تازگی کارزاری با موضوع زنان شاغل به‌راه افتاده است. این کارزار تا کنون حدود پنج هزار و چهارصد امضا جمع‌آوری کرده است و خواست‌هایش عبارتند از: عدم پرداخت حق عائله‌مندی و اولاد به زنان متأهل کارمند دولت؛ تبعیض در پرداخت‌های رفاهی بین زنان و مردان متأهل و دارای فرزند؛ عدم برخورداری فرزندان زنان متأهل کارمند از حقوق وظیفه و مستمری بازنشستگی در صورت فوت آنان، با وجود پرداخت حق بازنشستگی در طی سالیان طولانی خدمت، مثل مردان!؛ تبعیض در ارائه تسهیلات از سوی سازمان‌ها بین زنان و مردان متأهل؛ تبعیض در لایحه بودجه ۱۴۰۴ در مورد افزایش حقوق پرسنل طبق عائله‌مندی و تعداد اولاد که فقط مردان کارمند و هیئت علمی را شامل می‌شود.

پیکارخستگی ناپذیر زنان به‌ویژه از مبارزه شجاعانه دختران دانشجو و کنش‌های بی‌باکانهٔ آنان تا مبارزه زنان خبرنگار و شاغل در رسانه‌ها و فعالان حقوق کودک و مدنی که با تمام محدودیت‌های امنیتی علیه کودک‌همسری و کار کودکان روایت‌گری و فعالیت می‌کنند می‌توان یاد کرد. در کنار مبارزه خستگی‌ناپذیر مادران و خانواده‌های دادخواه‌، مبارزه زنان علیه جنگ و علیه سیاست‌های خانمان‌سوز اقتصادی و غارت سفره‌های مردم، علیه هوای ناپاک و تخریب محیط زیست و به‌طور‌کلی خواست‌های دمکراتیک و برحقی که توسط کارگران، زحمتکشان، دانشجویان، و سایر قشرها و نیروهای مترقی و مردمی و اغلب با شرکت گسترده زنان و مردان آزادی‌خواه در محل کار، خیابان‌ها و در برابر اداره‌های مربوطه گسترش می‌یابند ، در آسمان تاریک و شب‌زدهٔ میهن‌مان افقی روشن را جلوه‌گر می‌سازند. به‌طورنمونه، در بخشی از قطعنامه پایانی تجمع مشترک بازنشستگان استان کرمانشاه که با حضور و شرکت گسترده زنان همراه بود (۱۶ دیماه ۱۴۰۳) آمده است:

“زندگی در جامعه‌ای شاد، نفس کشیدن در هوای سالم، برخورداری از معیشت و مسکن مناسب، آموزش و درمان رایگان جزوِ بدیهی‌ترین حقوق شهروندی ماست. در چنین شرایط نابسامانی عده‌ای کماکان بر طبل تبعیض‌آمیز حجاب و عفاف و تداوم سانسور و فیلترینگ می‌کوبند.”

به‌باورِ “تشکیلات دمکراتیک زنان ایران”، داشتن زندگی‌ای انسانی و به‌دور از فقر و بیکاری و تبعیض و فساد و سلطهٔ استبداد حق مسلم همهٔ زنان و مردان سرزمین ما است. زنان مبارز ایران به‌پشتوانهٔ تجربهٔ غنی مبارزاتی‌شان می‌دانند با تشکل ‌یافتن و پیوند دادن خواست‌های برحق‌شان با خواست‌های جنبش مردمی و در اتحاد عمل با نیروهای مردمی جنبشِ پیش رو است که به پیروزی می‌توان دست یافت و راه را برای دگرگونی‌های بنیادی و دموکراتیک هموار ساخت.

تشکیلات دموکراتیک زنان ایران

۱۸ دیماه ۱۴۰۳

—————————————————————-

۱.‌ چند نمونه از شعارهای افشاگرانه علیه حجاب اجباری و تبعیض در تظاهرات معیشتی توده‌ها:

“روسری را رها کن- فکری به حال ما کن”.

“حجاب حجاب شعارشان- دزدی وغارت کارشان”.

“نه روسری نه توسری، آزادی و برابری”.

“ظلم و ستم به زن‌ها، مضاعفه در اینجا”.

“حجاب اختیاری، حق زن ایرانی”.

۲.‌ مهدی یراحی خواننده و ترانه‌سرای مردمی که به‌خاطر ترانه “روسریتو در بیار” پس از سپری شدن یک سال محکومیت منتظر حکم بعدی یعنی ۷۴ ضربه شلاق است. رضا خندان نیز به‌گفتهٔ همسرش نسرین ستوده “به‌بهانهٔ تبلیغ علیه حجاب اجباری و توزیع پیکسل های اعتراضی « من به حجاب اجباری اعتراض دارم» در سال۹۷ ، هم‌اکنون برای اجرای حکم محکومیت خود در زندان می باشد. همچنین برای۴ نفر از نوازندگان مرد کنسرت فرضی پرستو احمدی پرونده قضایی تشکیل شده است.

منبع: سایت تشکیلات دموکراتیک زنان ایران

 

۲۰ دی ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی