امروز:   اردیبهشت ۲۵, ۱۴۰۴    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
می 2025
د س چ پ ج ش ی
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031  

خشونت علیه زنان: سلامت روان و سازمان ملل

خشونت_علیه_زنان یک پدیده جهانی است که مرزهای اجتماعی را در می‌نوردد. به دلیل پیامدهای شدید آن بر سلامت جسمی و سلامت روانی، خشونت علیه زنان به تدریج به یکی از مسائل اصلی بهداشت عمومی تبدیل شده است…

***

نویسنده جیووانی کاراچی؛
#خشونت_علیه_زنان به عنوان یک مسأله مهم بهداشت عمومی و حقوق بشر در سطح بین‌المللی مطرح شده است. علاوه بر خشونت از سوی شریک زندگی، زنان می‌توانند قربانی اشکال مختلفی از خشونت و اجبار شوند. پیامدهای جسمی و روانی این خشونت‌ها و همچنین هزینه‌های اجتماعی آن بسیار زیاد است.

این مقاله به بررسی دامنه مشکل، پیامدهای احساسی، زمینه فرهنگی که در آن خشونت انجام و پذیرفته می‌شود، گسترش ویروس HIV به عنوان یکی از پیامدهای خشونت و موانعی که هنوز در درک این موضوع وجود دارد، می‌پردازد.

علاوه بر این، این بررسی به اقدامات سازمان ملل متحد در جهت افزایش آگاهی و ترویج اقدامات در رابطه با نقض حقوق بشر در سطح بین‌المللی تمرکز دارد.

به‌ویژه، کار سازمان بهداشت جهانی پیشرفت‌های قابل توجهی در درک پدیده خشونت علیه زنان به همراه داشته است. سازمان‌های غیردولتی NGOs) نقش مهمی در رسیدگی به این مسأله دارند و با جلب توجه نهادهای بین‌المللی و اطمینان از اجرای قطعنامه‌ها، در این راستا فعالیت می‌کنند.
سازمان‌های غیردولتی همچنین چون نهادی ناظر بر اجرای برنامه‌های محلی یاری می‌‌رسانند.
اگرچه هنوز کارهای زیادی باقی مانده است، پیشرفت‌هایی که در سی سال گذشته حاصل شده، امید زیادی ایجاد کرده است که این مسئله اجتماعی و حقوق بشری مهم، به‌طور مناسب در آینده‌ای نزدیک مورد توجه قرار گیرد.
#خشونت_علیه_زنان یک پدیده جهانی است که مرزهای اجتماعی را در می‌نوردد. به دلیل پیامدهای شدید آن بر سلامت جسمی و سلامت روانی، خشونت علیه زنان به تدریج به یکی از مسائل اصلی بهداشت عمومی تبدیل شده است.

اعلامیه جهانی حذف خشونت علیه زنان (۱۹۹۳) خشونت علیه زنان را به‌عنوان «هر گونه عمل خشونت‌‌آمیز مبتنی بر جنسیت که منجر به یا احتمالاً منجر به آسیب یا رنج جسمی، جنسی یا روانی به زنان شود، از جمله اقدامات اجباری یا محرومیت از آزادی به صورت خودسرانه، چه در زندگی عمومی و چه در زندگی خصوصی» تعریف می‌کند.

این شامل موارد زیر است:
خشونت جسمی، جنسی و روانی که در خانواده و جامعه رخ می‌دهد، مانند ضرب و شتم، سوء‌استفاده جنسی از کودکان و خشونت‌های مرتبط با مهریه، تجاوز، ختنه زنان و دیگر سنت‌های مضر برای زنان، خشونت غیرپارتنری و خشونت‌های مرتبط با استثمار، آزار و اذیت جنسی و تهدید در محیط کار، قاچاق زنان، فحشا اجباری و خشونتی که توسط دولت مرتکب یا پذیرفته می‌شود.

این فهرست جامع، پیچیدگی چندوجهی پدیده خشونت علیه زنان را نشان می‌دهد که علل و پیامدهای آن بسیار فراتر از بعد جسمی است. در این تعریف، هم اشکال آشکار و هم پنهان خشونت ذکر شده است، استثمار به‌عنوان خشونت شناخته می‌شود و اشکال خشونت که در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی/سیاسی پذیرفته یا مجاز شده‌اند، گنجانده شده‌اند.
این مقاله به دو بخش تقسیم می‌شود که هر دو به کار سازمان‌های بین‌المللی و سازمان ملل متحد (UN) مرتبط هستند. بخش اول به مرور نتایج اپیدمیولوژیکی، اثرات خشونت بر سلامت جسمی، باروری و روانی زنان، رابطه بین خشونت و عفونت‌های HIV، جنبه‌های فرهنگی و زمینه‌ای خشونت علیه زنان و موانع موجود در درک این پدیده می‌پردازد.

گستره مسأله
برآوردها نشان می‌دهند که شیوع خشونت علیه زنان در طول زندگی از ۱۶ درصد تا ۵۰ درصد متغیر است. در مطالعات وسیع مبتنی بر جامعه که در مناطق مختلفی از جمله آمریکای لاتین، اروپا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای شمالی انجام شده است، نرخ شیوع حملات فیزیکی به زنان توسط شرکای مرد نزدیک بین ۱۰ درصد تا ۶۹ درصد متغیر بود.

خشونت‌های میان فردی در سال ۱۹۹۸ دهمین علت اصلی مرگ و میر زنان در گروه سنی ۱۵ تا ۴۴ سال بود.
مطالعات انجام شده در آمریکای مرکزی نشان می‌دهند که سوءاستفاده‌های جسمی، جنسی و روانی اغلب با یکدیگر تداخل دارند.

برآوردهایی از خشونت جنسی از نظرسنجی‌های بین‌المللی که سوالاتی درباره خشونت جنسی در مناطق شهری مطرح کرده‌اند استخراج شده و‌ نشان می‌دهد: زنانی که گزارش کرده‌اند که قربانی حمله جنسی شده‌اند، کمترین در مانیل، فیلیپین (۰.۳ درصد) و پکن، چین (۱.۶ درصد) و بیشترین در بوئنوس آیرس (۵.۸ درصد) و برزیل (۸ درصد) بوده‌اند.

پیامدهای سلامت روان برای زنان در معرض خشونت

زنان قربانی خشونت خانگی نشان داده‌اند که نرخ بالاتری از افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد و الکل، و اختلالات شخصیتی دارند. برخی از این مطالعات بر روی نمونه‌هایی انجام شده‌اند که ممکن است به دلیل ویژگی‌های خاص خود مانند محیط‌های پزشکی و پناهگاه‌ها، دچار سوگیری باشند.

در یک تحلیل از گروه بزرگی از زنان ساکن در یک کامیونیتی که به‌دلیل خشونت‌های صورت گرفته در دوازده ماه گذشته مورد مصاحبه قرار گرفته بودند، نتیجه این بود که بیش از نیمی از زنان آسیب‌دیده از اختلالات DSM-III-R رنج می‌بردند، به‌ویژه اختلالات خلقی و اختلالات مربوط به تغذیه.

در نمونه‌ای از زنانی که از خشونت شدید شریک زندگی خود رنج برده بودند، دو سوم از آنان از اختلالات خلقی، اختلالات تغذیه و سوء‌مصرف مواد رنج می‌بردند، که این یافته نیاز به غربالگری هم‌زمان خشونت و اختلالات روانی را مورد تأکید قرار می‌دهد.

رابرتز و همکارانش دریافتند که زنانی که در بزرگسالی قربانی خشونت شده‌اند، بیشتر دچار اختلالات اضطراب، افسردگی، فوبیا و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) می‌شوند.

مطالعات انجام شده در مراکز مراقبت‌های اولیه نشان می‌دهند که یک عاملی که قویا پیش‌بینی می‌شود در رابطه با خشونت از سوی شریک زندگی رخ دهد، افسردگی است.

از دیدگاه روان‌شناختی، افسردگی اغلب ناشی از احساس گرفتار بودن و تحقیرهای مرتبط با سوءاستفاده است. واکنش‌های روانی رایج دیگری که موجب بروز افسردگی می‌شوند، شامل احساس از دست دادن، ناتوانی و شکست هستند.

گردآوری: کانال شهر زنان
منتشر شده در: نشریه بین‌المللی سلامت روان، بهار ۲۰۰۳، جلد ۳۲، شماره اول

Violence Against Women: Mental Health and the United Nations

منبع : https://www.jstor.org/stable/41345044

#مطالعات_زنان
#خشونت_علیه_زنان

۲ اسفند ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی