گفتگوی ویژه نشریه «بهسوی آینده» با رفیق «شهین دوستدار» مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان ایران، کهنسالترین تشکل مدنی زنان ایران
…زنستیزی و سرکوب نهادهای مدنی و مترقی زنان یکی از وجوه بارز و مشترک همه رژیمهای دیکتاتوری است. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران نیز در حیات هشتاد و سه سالهاش چندین بار و هر بار در مقطعهای زمانی تاریخیای حساس توسط نیروهای ارتجاعی و زنستیز وحشیانه سرکوب شد و خانهاش به اشغال سربازان ارتجاع درآمد، اما نابود نشد، و بار دیگر نیز بپا خاست و مبارزه برای خواستههای حل نشده و دمکراتیک زنان را همچنان دنبال کرده و میکند…
***
رفیق شهین گرامی با سپاس از اینکه وقت حود را در اختیار نشریهٔ “بهسوی آینده” گذاشتهاید.
پرسش: گفتوگویمان را با یادآوری این نکته آغاز میکنیم که “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران“ کهنسالترین سازمان صنفی زنان است که نزدیک به ۸۳ سال از پایهگذاری آن میگذرد و اگر این سازمان قدیمیترین نهاد صنفی ویژۀ زنان در خاورمیانه نباشد بههر روی یکی از کهنسالترین تشکلهای زنان در این منطقه است. ضرورت تأسیس آن و از نظر شما رازِ ماندگاری این سازمان بهرغم سرکوبها وپیگردها در دو رژیم مطلقهٔ سلطنتی و ولائی چه بوده است؟
پاسخ: با سپاس از دستاندرکاران نشریهٔ “بهسوی آینده” که این فرصت را در اختیار من قرار دادهاند تا درباره “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” گفتوگویی را با هم داشته باشیم. بهمن ماه گذشته (۱۴۰۳) تشکیلات دموکراتیک زنان ایران وارد هشتادوسومین سال بنیانگذاریاش شد. منسجمترین تشکل پیشرو زنان در منطقه که در سالهای دهه ۱۳۲۰ در میهن ما شکل گرفت و مبارزه برای حقوق صنفی وحقوقی زنان وحفظ صلح را در دستورکارش قرار داد و توانست در مدتی کوتاه به بزرگترین سازمان صنفیسیاسی زنان تبدیل شود. تأسیس آن پاسخ به یک نیاز عینی جامعه بود. جنگ دوم جهانی با شکست فاشیسم پایان یافته و دیکتاتور وقت (رضاشاه) از ایران گریخته بود. قانون مدنی که در زمان او (۱۳۱۱خورشیدی) بهتصویب رسانده شده بود زنان را در ردیف ”محجورین“ [محجور بهمعنی فاقد عقل یا رشد یا نرسیده به بلوغ که نمیتواند در اموال خود تصرف کند.- فرهنگ انوری] و افراد نابالغ قرار داده بود. در آغاز سدۀ بیستم میلادی، دورانی که سرمایهداری نوپا و وابسته در ایران گسترش مییافت، نیاز به کار ارزان سبب شده بود زنان هر روز سهمی بیشتر را در عرصه کارهای خدماتی، اداری، بهداشتی و آموزشی عهدهدار شوند. توسعۀ نقش اجتماعی و اقتصادی زنان به حمایت قانونی و امکانات رفاهی نیاز داشت که مثل سایر کشورها رژیم حامی سرمایهداران از آن سر بازمیزد و نیاز به مبارزهای منسجم و سازمان یافته بود. بدیهی است زنانی که پا به عرصههای اجتماعی و اقتصادی میگذاشتند، علاوه بر بیحقی کامل حقوقی، از طرف سرمایهداران نیز استثمار میشدند.
در این شرایط تأسیس تشکیلات زنان پاسخ طبیعی و منطقی برای پیگیری حقوق زنان و آگاهیبخشی در مورد آن بود که زنان پیشرو ایران بهدرستی آن را تشخیص داده بودند و با برنامهای مترقی قدم در این راه گذاشتند تا مبارزه علیه تبعیض و نابرابری و استثمار مضاعف زنان در تشکلی منسجم و صنفی سازماندهی شود. برنامههایش مورد استقبال فراوان زنان قرار گرفت و تشکیلات توانست در مدت کوتاه فعالیت علنی و نیمهعلنی به کمک کادرهای خود هزاران زن را در صفوفش متشکل کند و در جامعه ریشه بدواند. بسیاری از خواستهها و شعارهای آن از جمله شعار ساده و پرمحتوای “ما هم در این خانه حقی داریم” که هشتاد سال پیش بر روی جلد مجلهٔ “بیداری ما” خودنمایی میکرد (اولین شمارهٔ آن۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۲۳منتشر شد) با استقبال خوبی در بین زنان روبرو شد. بهویژه این شعار که حتی می توان گفت همچنان بهنوعی مسئلهٔ زنان است چرا که با وجود دستیابی به مدارج بالای علمی و اجتماعی، آنان علیه تحت قیمومیت بودن و بیحقی خود در “خانه” و خانواده و یا خانهای به وسعت ایران و ارزشهای پوسیده قرون وسطایی حاکم بر آن، همان طور که در خیزش مهسا شاهد بودیم، مبارزهشان را تشدید کردهاند.
تشکیلات زنان در سال ۱۳۲۵ بهعضویت فدراسیون دموکراتیک بین المللی زنان درآمد واز آن بهبعد به ”تشکیلات دموکراتیک زنان ایران“ تغییر نام داد.
اگربخواهید فعالیتهای تشکیلات دموکراتیک زنان ایران را از زمان بنیادگذاری تا به امروز خلاصه کنید، چه خواهید گفت؟
تشکلی که با مبارزه پیگیرش بهویژه در شرایط فعالیت علنی در بالابردن سطح آگاهی جنسیتی و بردن خواستههای آزادیخواهانه وبرابرطلبانه چه از طریق نشریات، کنفرانسها، و سمینارها یا ایجاد نهادهای مختلف مدنی و صنفی و فعالیتهای تودهای (کار در مناطق حاشیهنشین و محروم) آن هم در جامعهای عقبمانده و بهشدت مردسالار، موفق شد نقشی تأثیرگذار در روند مبارزات زنان ایران و حتی منطقه به جا گذارد. علاوه بر برگزاری کنگرۀ وسیع در سال۱۳۳۲ به عنوان برگزاری جشن عروسی و با شرکت حدود هزار نماینده از سرتاسر ایران (نک: مجلهٔ ”دنیا” شماره ۲ ، سال ۱۳۵۴) سازماندهی مبارزات زنان در تشکلهای صنفی مانند “شورای مادران”، زنان فعال در “جمعیت هواداران صلح”، “جمعیت حمایت کودک”، “اتحادیه زنان زحمتکش”، و جز اینها، نهادهای مدنیای بودند که تشکیلات دمکراتیک زنان ایران به کمک آنها کار سازماندهی و آگاه ساختن زنان ازجمله مسئلههای جنسیتی در جامعه را بهپیش می برد.
پس از انقلاب مردمی سال ۵۷ نیز “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” در مدتی کمتر از ۴ سال فعالیت علنیاش توانست در کارگاهها، کارخانهها، کوچهها و محلهها، مدرسهها، اداراهها، و بیمارستانها به سازماندهی زنان در شوراها، گروههای کار، محفلهای دوستانه، و هستههای فعال دست بزند. بهابتکار این تشکلها، مسئلههای زنان در زمینههایی متعدد مانند اقدام و اعتراض جمعی به قوانین زنستیز و ارتجاعی رژیم نوبنیاد، خواست مزد مساوی در برابر کار مساوی، تأسیس مهد کودک، و تأمین خدمات رفاهی، ایجاد درمانگاه، اعتراض به نابسامانیهای آموزش و پرورش، مطرح میشد. فعالان “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” در کلاسهای سوادآموزی و بهداشت به آموزش زنان محروم میپرداختند (درسال ۱۳۵۴ آمارهای رسمی از بیسوادی ۹۱ درصد زنان روستایی و ۷۳ درصد زنان در مجموع کشور حکایت داشت).
یکی از ماندگارترین مبارزات “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران”، شناساندن و جاانداختن گرامیداشت روز ۸ مارس در ایران است. بنا به اسناد تاریخی، سازمانهای اولیه جنبش زنان که نزدیک به حزب کمونیست ایران بودند اولین بار هشت مارس را در ایران جشن گرفتند، اما به علت سرکوب و خفقان دوران پهلوی اول هشت مارس استمرار نیافت. پس از بنیادگذاری “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” مراسم این گرامیداشت از طریق برگزاری تظاهرات بزرگ و باشکوه خیابانی در تهران و برخی شهرهای بزرگ همراه گردید (بهطور نمونه، خبرنگار خبرگزاری یونایتدپرس تظاهرات ۸ مارس سال ۱۳۳۱ تهران را “اجتماع بزرگ ۵۰۰۰ زن” گزارش کرد).
برگزاری هرسالۀ این گرامیداشت در شناساندن و جا انداختن ۸ مارس در کشور نقشی مهم داشت. بهعلاوه، این امکان را فراهم میکرد تا یک بار دیگر خواستههای بر حق زنان در سطح جامعه مطرح شود، در حالی که رژیم استبدادی محمد رضاشاه مانند رژیم ولایی، روزی دیگر را روز زن اعلام کرده بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۸ مارس در کنج خانهها و محفلهای زنانه یا به اشکال مختلف پنهانی گرامی داشته میشد و به اصطلاح با چنگ و دندان حفظ گردید. بعد از انقلاب ۵۷ هواداران تشکیلات دمکراتیک زنان ایران دوباره توانستند یکی از باشکوهترین جشنهای هشت مارس را در ایران به نمایش بگذارند. پس از به قدرت رسیدن ”اسلام سیاسی“ و ادامه سرکوبها، این گرامیداشت همچنان در خانهها و محفلهای کوچک و حتی نیمهعلنی تا جایی که امکانپذیر بود، ادامه یافت و از سالهای دهۀ ۱۳۷۰ در جامعه ماندگار شد تا جایی که امروز با تمام محدودیتها بزرگداشت آن از سوی بسیاری از زنان مترقی ایران با گرایشهای مختلف را شاهد هستیم.
مبارزه برای صلح یکی از دیگر از فعالیت های ماندگار تشکیلات دمکراتیک زنان ایران بود، زیرا عقیده داشت – و همچنان عقیده دارد- که جنگ علاوه بر کشتار فاجعه بار و تخریب منابع عظیم انسانی و طبیعی، صلح برای پیگیری حقوق زنان و دستیابی به خواسته های انسانی و دمکراتیک، نیازی حیاتی و بیدرنگ است. به همین سبب قبل از کودتای ۲۸ مرداد یکی از کارزارهای تشکیلات دمکراتیک زنان ایران جمعآوری امضا زیر بیانیهٴ صلح استکهلم بود. دختر جوانی که با تشویق تشکیلات دمکراتیک زنان ایران توانسته بود هزاران امضا در زیر ورقه بیانیهٴ صلح جمعآوری کند موفق به دریافت جایزه صلح شد.
امروز نیز زنان مبارز ایران بهویژه هواداران تشکیلات دمکراتیک زنان ایران و ”مادران صلح ایران“ همراه با مردم آگاه ایران، ضمن محکومیت کشتار بیش از ۵۰ هزار نفر از مردم فلسطین توسط رژیم اسرائیل و همپیمانان امپریالیستیاش و ابراز نگرانی از تهدید صلح جهانی، علیه جنگ و سیاستهای تنشآفرین و برای استقرار صلح پایدار، بهویژه در شرایط حساس کنونی و کشیده شدن خطر جنگ در میهن استبدادزدهٔ ما هشدار میدهند و مبارزه میکنند.
آیا میتوانید به شکلی کوتاه دورههای مختلف فعالیت تشکیلات دموکراتیک زنان ایران را برای خوانندگان ما بیان کنید؟
تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در طول فعالیتش همیشه با سرکوب و غیرقانونی شدن مواجه بوده است. فعالان آن مانند امروز در معرض اهانتها، برخوردهای خشن فیزیکی، مضروب و دستگیری و زندانی شدن بودهاند. اولین بار در سال ۱۳۲۷ به بهانه ترور شاه غیرقانونی و ارگان آن ”بیداری ما“ توقیف شد. بسیاری از مسئولین تشکیلات دموکراتیک زنان ایران دستگیر و زندانی شدند یا به زندگی مخفی روی آوردند. از آنجایی که تشکیلات دموکراتیک زنان ایران غیرقانونی اعلام شده بود و نمیتوانست به طور علنی در میان تودۀ زنان فعالیت و آگاهیرسانی کند، تصمیم بر آن شد که سازمانی جدید بهنام ”سازمان زنان ایران“ تاسیس شود (سال ۱۳۳۰). در این دوره ابتدا روزنامهٔ ”جهان تابان“ با شعارهایی مثل: تساوی حقوق زنان و مردان و مبارزه در راه حفظ صلح در سرلوحهٔ آن منتشر میشد. سپس ”جهان زنان“ در مقام ارگان ”سازمان زنان ایران“ با شعار: “زنان ایران برای بهدست آوردن حقوق خود متحد شوید! ” منتشر میشد. این دو روزنامه نقشی ارزنده در گسترش آگاهی جنسیتی در جامعه ایفا کردند. با کودتای ننگین ۲۸ مرداد تشکیلات دمکراتیک زنان ایران نیز غیرقانونی اعلام شد و دفتر آن به اشغال ارتجاع درآمد. بسیاری از کادرها و فعالان آن راهی زندانها شدند و برخی نیز مجبور به مهاجرت اجباری گردیدند که در مهاجرت نیز مبارزهشان را به اشکال دیگر ازجمله با شرکت در کنفرانسهای جهانی و افشاگری دربارهٔ رژیم زنستیز شاه ادامه دادند.
حاصل این دوره از مبارزات تشکیلات زنان و حزب تودهٔ ایران تحمیل برخی تغییرات مثبت در قانون کار (از جمله منع کار شبانه و ۱۲ هفته مرخصی قبل و بعد از زایمان بود که بعد از کودتا- در سال ۱۳۳۷- به ۱۰ هفته کاهش یافت) و بعدها داشتن حق مشارکت سیاسی، انتخاب شدن و انتخاب کردن، و برخی تغییرات مثبت در قانون حمایت خانواده برای زنان بهدست آمد که ”اسلام سیاسی“ حاکم این حاصل مبارزات دههها را ملغی اعلام کرد. پس از انقلاب در بهمن سال ۱۳۶۱ نیز این بار از طرف ارتجاع مذهبی تشکیلات دموکراتیک زنان ایران بهشدت سرکوب شد.
۴۲ سال از یورش جمهوری اسلامی به تشکیلات دموکراتیک زنان ایران و بستن دفترها و دستگیری فعالان آن میگذرد. تأثیر این سرکوب را چگونه ارزیابی میکنید؟
زن ستیزی و سرکوب نهادهای مدنی و مترقی زنان یکی از وجوه بارز و مشترک همه رژیمهای دیکتاتوری است. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران نیز در حیات هشتاد و سه سالهاش چندین بار و هر بار در مقطعهای زمانی تاریخیای حساس توسط نیروهای ارتجاعی و زن ستیز وحشیانه سرکوب شد و خانهاش به اشغال سربازان ارتجاع درآمد، اما نابود نشد، و بار دیگر نیز بپا خاست و مبارزه برای خواستههای حل نشده و دمکراتیک زنان را همچنان دنبال کرد. بعد از یورش و سرکوب تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در سال ۱۳۶۱ و بستن دفترهای آن و به زیر شکنجه کشاندن وحشیانه رفیق مریم فیروز و سایر فعالان آن در تهران و شهرستانها، سنتهای مبارزاتی تشکیلات، کار در میان تودهها و پراکندن بذر آگاهی در جامعه، و تلفیق هشیارانه اشکال مختلف مبارزاتی تعطیل نشد و ادامه یافت. بهویژه پایهریزی و فعالیت در نهادهای صنفی و مدنی زنان و برپایی کارزارهای گوناگون برای تغییر قوانین زنستیز مانند ”کمپین یک میلیون امضا“ و جز اینها، و در سال های اخیر نیز برپایی سمینارها و کارگاههای گوناگون علیه انواع خشونت و کودک همسری، ادامه یافتن کنشهای گذشته است که زنان آگاه ایران آن را با تمام محدودیتها بهپیش میبرند.
نیروی پرتوان زنان میهن ما با پشتوانۀ غنی و تجاربی ارزشمند که از انقلاب مشروطیت تا کنون -مخصوصاً در شرایط فعالیت علنی و نیمهعلنی تشکلهای مترقی زنان- اندوخته است در کنار ابتکارات نو و روز در سطح جهانی مانند استفاده هشیارانه از شبکههای اجتماعی و استفاده از تجارب جهانشمول کنشگری، با هدف تاثیرگذاری بر جنبش مردمی، ضمن ادامۀ حیات پویای خود امروزه به یکی از نیروهای مهم و اثرگذار جنبش مردمی ایران تبدیل شده است. بعد از خیزش بزرگ زن، زندگی، آزادی که زنان و جوانان پرچمداران شجاع آن بودند رژیم ولایی تلاش دارد با شکنجه و زندان و صدور احکام اعدام از زنان و دیگر مبارزان جنبش مردمی میهن ما زهرچشم بگیرد، تا ضمن جلوگیری از تشدید مبارزه، جامعه را به شرایط قبل بازگرداند که حتی وابستگان رژیم نیز باور دارند که این امر شدنی نیست.
شما بیگمان در طول دهها سال فعالیت سیاسی با قهرمانان و ستارگان بیشماری بهویژه در پهنۀ فعالیت سیاسی و صنفی آشنا شدید، چه خاطره یا خاطرههایی برای شما برجسته است؟
خاطرات برجستۀ زندگی من به روزهای پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ باز میگردد و دیدار با رفقای مبارزی است که برای اولین بار چهره به چهره با آنان روبرو می شدم. چه از یاران و رفقای همرزمم در ”گروه منشعب“ مثل رفیق جانباخته فریبرز صالحی و یا رفقایی که نماد مقاومت در زندانهای رژیم شاه بودند و یا کسانی را که از طریق نوشتهها و مقالاتشان میشناختم، مثل رفقای قهرمانی که با مقاومت شجاعانۀ خود از زندانهای مخوف ساواک شاه سربلند به آغوش مردم باز گشته بودند (مانند رفقا خاوری، حجری، باقرزاده، کیمنش) یا رفقایی که با کوله باری از دانش و تجربه از مهاجرت تحمیلی و با شوق خدمت به میهن قدم به مام وطن می گذاشتند. در این جا فقط از دو چهرهٔ مبارز، از دو زن فرهیخته و پیکارگر یاد می کنم : رفقا ملکه محمدی و مریم فیروز.
رفیق ملکه محمدی را از طریق مقالاتش که در نشریه ”دنیا“ منتشر شده بود، میشناختم. مبارزی نستوه و تحلیلگری توانا با ظاهری بسیار آراسته و زیبا که با قلم روان و پرقدرت خود مقالاتی جالب در مورد مسائل زنان، کارگران و دهقانان نوشته بود. او فارغالتحصیل رشتۀ حقوق از دانشگاه تهران (ورودی سال ۱۳۲۳) بود که بعدها در مهاجرت دکترای اقتصاد خود را به پایان رساند و در مطبوعات حزبی و ”رادیو پیک ایران“ فعالیت میکرد . مقالات او بهویژه در سال ۱۳۵۴/ ۱۹۷۵ که از طرف سازمان ملل ”سال زن“ اعلام شده بود، از بهترین مقالات تاثیر گذار در مورد زنان و وضعیت آنان در ایرانِ تحت سلطهٔ رژیم ستمشاهی بود. اولین بار او و نیز همسر فرهیختهاش، محمد پورهرمزان، دانشمند و مترجم توانا و از جانباختگان فاجعه ملی ۶۷ ، را در دفتر حزب دیدم. زنی پژوهشگر و با دانشی گسترده و قلمی روان که پس از انقلاب در هیئت تحریریهٔ روزنامهٔ ”نامه مردم“ و مجلهٔ ”دنیا“ شرکت داشت و مبارزه در راه تحقق حقوق زنان تنها یکی از عرصههای مهم فعالیت او بود. قلم توانای رفیق ملکه حتی پس از رهایی از شکنجهگاههای مخوف رژیم ولایی در خدمت مردم و این بار بهویژه کودکان و نوجوانان میهن بود.
رفیق مریم فیروز را نیز اولین بار در دفتر حزب در خیابان ”شانزده آذر“ دیدم. او نیز تحصیلات آکادمیک خود را در مهاجرت به پایان رسانده بود. کتاب “چهرههای درخشان” او که قبل از انقلاب نوشته بود، بهویژه از زنان کارگر و زحمتکش و همراهی آنان در مبارزات جنبش ملی شدن نفت و مخصوصاً حمایت و کمکهای بیدریغ آنان در دوران فعالیت مخفی او و از روزهای خفقان بعد از کودتای ۲۸ مرداد، خاطراتی جالب را بهزبانی ساده و شیوا توصیف کرده برای من خاطرهانگیز بوده است.
ددر سال ۱۳۵۸ و پس از بازگشایی مجدد دفتر تشکیلات دموکراتیک زنان ایران بسیاری از این چهرههای مسن اما هنوز مبارز و درخشان را میشد در دفتر تشکیلات زنان دید و ما زنان جوان صحنههای پرشوری از ملاقاتها و دیدارهای مجدد این چهرهها با هم و با مریم خانم را شاهد بودیم. به عنوان نمونه زنانی به دفتر تشکیلات مراجعه میکردند و عکسها و پول و اشیایی را که سالها با دقت حفظ و مخفی کرده بودند به تشکیلات میدادند. زنان و دختران جوان هم با اشتیاق برای مبارزه متشکل و کسب حقوق خود به دفتر مراجعه میکردند. جلسههای سخنرانی که در هفتههای اول با شرکت تعدادی معین برگزار میشد، طولی نکشید که بهدلیل تراکم جمعیت و کمبود جا از اعضا و هواداران خواسته شد تا از حضور در دفتر خودداری کرده و نوار سخنرانی را دریافت کنند. ادامه این استقبال بینظیر برای ارتجاع زنستیز و به یغما برندگان انقلاب قابل تحمل نبود و همانطور که میدانیم در بهمن سال ۱۳۶۱ دفتر تشکیلات نیز برای بار سوم، این بار توسط “سربازان گمنام امام زمان” (بنا به گفتۀ خمینی) به اشغال ارتجاع مذهبی که برای قبضۀ قدرت خیز برداشته بود، در آمد و بسیاری از کادرها و فعالان آن را به شکنجهگاههای بهارث رسیده از رژیم شاه انداختند.
خیزش پرتوان ”زن، زندگی، آزادی” نشان داد که خواستهای زنان یا دستکم مخالفت با تبعیضهای گسترده علیه حقوق زنان و از جمله مخالف با پوشش اجباری به خواستی ملی بدل شده است. شما نقش زنان و دختران شجاع ایران را در جنبش آزادیخواهی مردم ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از دستاوردهای مهم خیزش زن، زندگی، آزادی این است که نه تنها از حمایت نهادهای مدنی و صنفی ، وکلا و هنرمندان و استادان مترقی و غیره برخوردار بود، بلکه پشتیبانی و همدلی مردان را نیز با خود همراه داشت که این امر بههمت تلاش و پیکار زنان در خلال دههها بهدست آمده است. حمایت مردان آگاه و مترقی از خواستهای برحق زنان گاه سبب شده است تا مردان آزادیخواه نیز بابت همراهی با خواستهای زنان با زندان و شلاق و تشکیل پرونده قضایی و اعمال محدودیتهایی مختلف هزینههای آن را بپردازند.
ااز طرف دیگر مبارزۀ ملی و همگانی علیه حجاب اجباری و عقب راندن رژیم از اجرای قانون کذایی عفاف و حجاب گاه سبب محدود کردن هدفهای جنبش ضددیکتاتوری و مبارزات برحق و دمکراتیک زنان، گاه آگاهانه برای بهدست آوردن منحصراً حق پوشش اختیاری تقلیل داده میشود. در حالی که جنبش زنان ایران بخاطر مبارزات مدنی و دمکراتیکاش در دهههای اخیر یکی از موثرترین جنبشها در مبارزات ضداستبدادی و مردمی میهن ما بوده است. زنان و دختران جوان ما در عرصههای گوناگون مبارزۀ اقتصادی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی علیرغم فرودست انگاشته شدن و تحمیل محدودیتها از طرف حاکمیت، حضوری موثر دارند و دیرزمانی است که با نافرمانی مدنی مانعها را دور زده و با سیاستهای قرون وسطایی مبارزه میکنند. بدین معنا که با پیکار خستگیناپذیر برای به چالش کشیدن قوانین قرون وسطایی و قالبهای کلیشهای تحمیلی سبک زندگی مطلوب رژیم و بازپسگرفتن فضاهای عمومی و شهری مثل داشتن حق خوانندگی و برگزاری کنسرت، حق ورود به استادیوم های ورزشی و موتور سواری و مبارزه برای حفظ محیط زیست و حتی تلاش مضاعف برای دستیابی به موفقیتهای ورزشی در غیاب حمایتهای دولتی گرفته تا همراهی و شرکت موثر و سرنوشتساز در اعتراضات صنفی و جنبشهای گوناگون مردمی است که زنان و دختران را به پیشگامان تغییرات بنیادین ارتقای جایگاه داده است. آنان میدانند که دست یافتن به خواستههای برابریخواهانه ورفع ”ستم جنسی“ و ”ستم جنسیتی“ تنها با تغییرهای اساسی و بنیادین ممکن است. در واکنش به این مبارزات جسورانه و جلوگیری از نقش محوری آنان است که حاکمیت به سرکوب بیشتر زنان و دختران روی آورده است. هم اکنون عدهای پرشمار از فعالان و کنشگران حقوق مدنی و زنان، زندانی رژیم جمهوری اسلامی هستند و همانطور که میدانیم سه تن از آنان: شریفه محمدی، پخشان عزیزی، و وریشه مرادی به اتهامات واهی به اعدام محکوم شدهاند.
رفیق شهین گرامی پیام شما به عنوان یک پیکارگر حقوق زنان برای دختران جوان ایران که پا در عرصۀ مبارزه صنفی و اجتماعی ویژۀ زنان میگذارند، چیست؟
دختران جوان ما با استفاده از تکنولوژی نوین ارتباطات و شبکههای فراگیر اجتماعی، در کنار آگاهیبخشی و دانشافزایی و بهویژه استفاده از تجارب جهانشمول مبارزات زنان، اعمال هر نوع سلطه و روابط پدرسالارانه را چه در خانه و یا جامعه به چالش کشیده و برای حقوق شهروندی خود سرسختانه مبارزه میکنند. با این وجود فراموش نکنیم که پدرسالاری و فرودست سازی زنان همواره با منافع قدرتهای استبدادی و استثمار و ثروت اندوزی ارتباطی ناگسستنی دارد. رهایی از این چرخهٔ تبعیض و نابرابری که رژیمهای مستبد و حامی سرمایه به زنان تحمیل میکنند بیشک به تغییرات بنیادین و کار فرهنگی پیگیر و باحوصله نیازمند است. تلاش پیگیر برای سازماندهی و تقویت و یا ایجاد نهادهای گوناگون مدنی برای بهبود شرایط زنان در جامعه و پیوند دادن خواستههای دمکراتیک و بر حق زنان با مطالبات سایر نیروهای مردمی جنبش اموری حیاتی هستند. استفاده از اشکال مختلف مبارزاتی و از جمله بازسازی کنشهای جمعی گذشته در کنار استفاده از ابتکارات و کنشهای نوین و کوچک جمعی، بهویژه ارتباط و کار پیگیر در میان زنان محروم و زحمتکش جامعه که ستم چندگانهای را تحمل میکنند (بهقول زندهیاد رفیق مریم فیروز، مبارز برجستۀ حقوق زنان، که اغلب می گفت: به مردم محروم کمک کنید. پردهٔ جهل را از پیش چشمان زنان بردارید، آنان خود حقشان را خواهند گرفت) به سازماندهی این نیروی عظیم کمک میکند. ترس و خواب آشفته رژیم زنستیز ولایی از سازمان یافتن و مبارزۀ جمعی و هماهنگ زنان و سایر نیروهای مردمی که به آن حساسیتی ویژه دارد، بدون دلیل نیست.
رفیق شهین گرامی از شما برای درمیان گذاشتن تجربهها و اندیشههای خود با خوانندگان نشریه بهسوی آینده سپاسگزاریم.
به نقل از «بهسوی آینده» دورۀ دوم، سال سوم، شمارۀ ۱۱، خرداد ۱۴۰۴
۱۰ خرداد ۱۴۰۴