ما ۷۷ درصد، همه با هم «خانهدار» هستیم، به سادگی!
در ایران امروز، زنان، یک ششم مردان از بازار کار سهم دارند و ۷۲% از بیکاران این جامعه را زنان فارغالتحصیل آموزش عالی تشکیل میدهد. زنانی که اگر در هر کشور با توسعه انسانی متوسط دیگری بودند، شانسشان برای نشستن بر صندلی پارلمان ۴ برابر بیشتر از زنان ایران بود…./
فاطمه علمدار
🔹 در قانون ایران صراحتا مرد رئیس خانواده است و فرزندان متعلق به پدر هستند. بنابراین حتی آن اندک زنانی که وکیل و مدیر و قهرمان ورزشی میشوند هم طبق قانون همیشه زیر شمشیر داموکلس مردی هستند که او تعریف میکند گلیم زن چقدر باید باشد و تاکجا میتواند حرکت کند و از کجا به بعد سوءاستفاده از آزادیست که مرد به او بخشیده. نگاهی ساده به سرنوشت زنان نماینده مجلسی که در ۱۳ سال گذشته لایحه هنوز تصویب نشده حمایت از زنان را دنبال میکردند و همگی انگ خوردند و به حاشیه رانده شدند به ما میگوید که چه شد که طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، در این دنیا، تنها چاد و الجزایر و افغانستان وضعیت بدتری از ایران از حیث شکاف جنسیتی دارند!
🔹 زنان در ایران عامدانه از عرصه عمومی حذف میشوند و اگر سخنرانیهای تصمیمگیرندگان در مورد علت این محدودسازی سیستماتیک را بشنوید، به این دو باور اصلی میرسید:
🔹 چون مردان ذاتا توان کنترل غریزه جنسیشان را ندارند و زنان ذاتا جلوهگرند، پس ضرر حضور زنان در عرصه عمومی که عرصه مردانه است،بیشتر از فایده اش است؛
🔹 چون مردان نمیتوانند بدون کمک یک زن، عرصه خصوصی زندگی را که عرصه زنانه است، اداره کنند و زنان ذاتا از اداره مرد و فرزند لذت میبرند (اگر غربزده نشده باشند) پس بهترین شغل برای زن خانهداریست.
🔹 در این سخنرانیها، نقشهای اجتماعی، علمی، سیاسی و اقتصادی که زنان برعهده میگیرند را بالاخره مردی پیدا میشود که بتواند انجام دهد و با حذف زنان از این نقشها، مشکلی برای جامعه پیش نمیآید، ولی نقش خانهداری و «اداره» همسر و فرزند را هیچکس به جز زن نمیتواند انجام دهد و اهمیت ندادن زنان به این نقش حیاتی باعث فساد و تباهی جامعه میشود. در این باور، زنها هرگز نمیتوانند جایگاه منحصربه فردی در عرصه عمومی داشته باشند که هیچ مردی از عهده آن برنیاید و شاید برای همین است که در ورودی کتابخانه ملی ایران، سردیس هیچ زنی جزو مفاخر ملی ما نیست!
🔹 برخلاف این نگاه به نهاد خانواده، یافتههای موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان که در آبان ۱۴۰۲ انجام شد، نشان داد که چقدر نگاه جامعه به نقش زن و مرد در خانواده با حاکمیت فاصله دارد. ۷۷% این جامعه، خانهداری را وظیفه زن نمیداند و ۶۷% معتقدند زنان هم باید مثل مردان حق طلاق داشته باشند و ۷۶% موافق سهم ارث برابرند و ۴۷% معتقدند شرایط جامعه برای پیشرفت زنان مناسب نیست و ۴۶%موافق آزادی دادن به فرزندان در سبک زندگی و پوشش هستند.
🔹 نگاهی ساده به این یافتهها، خبر از کاهش تعداد شوهرانی میدهد که مردانگی برایشان دارایی نامطمئنی بود که با پیشرفت اقتصادی، علمی، اجتماعی و سیاسی زن، از دستشان میرفت و پدری کردن هم انگار دیگر عکس مرد بزرگواری که به طفلی شاد لبخند مردانه میزند نیست. پدران امروز ترجیح میدهند دست به کار شوند و با غذا دادن و لباس پوشاندن و پوشک عوض کردن و خواباندن و رساندن طفل به نقطه زیبای خوش اخلاقی درون عکسها، پدری بدون روتوش را تجربه کنند.
🔹 در این خانوادهها، خانهداری شغل هیچکس نیست! مسئولیتی روزمره است که هر عضوی از خانواده بخشی از آن را برعهده میگیرد. خانه مکانی است که همه با هم دارند در آن زندگی میکنند و همه با هم برای تمیز و قابل سکونت و گرم نگه داشتنش باید تلاش کنند. خانهداری شغل یک نفر نیست که به خاطر انجام آن دیگر فرصت نداشته باشد نقشی در بهبود وضعیت اقتصادی و سرمایه انسانی و اجتماعی خودش و خانواده به عهده بگیرد. در این تعریف، هیچ کس رئیس نیست که حرف آخر را بزند و هیچکس خزانه لایزال عاطفه و احساس نیست که سلامت روان بقیه افراد را تامین کند! هرچه هست در دستان همه است و همه با هم باید شریک شوندش.
🔹 در جامعه ای که پر است از شوهرانی که با افتخار از زنان زندانی سیاسیشان میگویند و مینویسند، جامعهای که در آن زنان مبارزند و مردان حمایتشان میکنند، عجیب نیست که خانهداری شغل هیچکس نباشد و بشود بخش معمولی زندگی روزانه همه زنان و مردان و فرزندانی که میفهمند خانوادههای سالم و گرم، با زور و ریاست و نفقه ساخته نمیشوند. درون این جامعه، همه کسانی که خانوادهشان را دوست دارند با هم خانهدار هستند. به سادگی. بدون نیاز به سخنرانی و فلسفهبافی!
مطالعات زنان
۲۱ اسفند ۱۴۰۲