عوامل درجه دومی شدن اشتغال زنان در ایران
در یک نگاه کلی به وضعیت آموزش زنان میتوان گفت که تبعیضهای موجود در آموزش زن و مرد از بین رفته یا تا حدی کمرنگ شده است، اما پژوهشهایی که نگاهی ژرفتر به این مسئله داشته و صرفا به آمارها اکتفا نکردهاند نشان میدهند که برنامهریزی خاصی برای رفع تبعیض در آموزش انجام نگرفته و اگر هم در مواردی عده زنان در آموزش بیشتر شده، به دلیل شرایط جامعه بوده نه یک برنامهریزی یا سیاست توسعهای با هدف تساویگرایی و مشارکت هر دو جنس در جامعه…./
اعظم صوفیانی
کانون زنان ایرانی
تبعیض جنسیتی؛ بخش پنجم و پایانی/علل و ریشههای تبعیض جنسیتی، نتیجهگیری
کنشها و کردارهای ایرانیان در خصوص تبعیضهای جنسیتی همچنان برقرار است
در شرایط کنونی جامعه ایران، بسیاری از نابرابریهای جنسیتی در عرصه آموزش کمرنگ شدهاند. بسیاری از زنان تحصیلات بالا دارند و خواهان مشارکت در عرصه اجتماعی، اشتغال و تحرک شغلی هستند. حتی بسیاری از نگرشهای جنسیتی در میان توده مردم، بهویژه اقشار متوسط و تحصیلکرده، در خصوص تفاوتهای جنسیتی و دیدگاههای کلیشهای و تبعیضآمیز نیز دگرگون شدهاند. اما ارزشها و باورهای رسمی مرتبط با تساوی جنسیتی و نقش و جایگاه زنان در عرصه اجتماع، همچنان نیرومند هستند. این ارزشها و باورها بر اهمیت مادر بودن و همسر بودن و ایفای نقشهای خانگی و حفظ وضعیت کنونی تاکید دارند و ریشه بسیاری از تبعیضهای جنسیتی موجود را تشکیل میدهند. در لایههای بیرونی جامعه ایران در خصوص نقش و جایگاه زن، تغییراتی رخ داده است، اما ارزشها و باورهای رسمی مرتبط با آنها هنوز ثابت بوده و در برابر این تغییرات مقاومت میکنند. در واقع به نظر میرسد که سطوح خُرد و فردی جامعه بیشتر توانسته است نسبت به سطوح ساختاری، خود را با واقعیتهای امروزی زندگی زنان وفق دهد و به همین دلیل نهایتا کنشها و کردارهای ایرانیان در خصوص تبعیضهای جنسیتی همچنان برقرار است.
به طور مثال به رغم بالا رفتن سطح تحصیلات، و همچنین تغییر نگرشها نسبت به اشتغال زنان، سهم اشتغال زنان طی چهار دهه اخیر افزایش چندانی نداشته است. به علاوه، با اینکه بیشتر شاغلان زن در دستگاههای دولتی دارای تحصیلات بالا هستند اما از نظر احراز پستهای مدیریتی در جایگاه پایینی قرار دارند. علل این مسئله را چگونه میتوان توضیح داد؟
فاتحی در تحقیق خود در مورد چرایی افزایش نسبی ورود دختران به دانشگاه، عوامل چندگانه زیر را نام میبرد: ۱- تغییر نگرش جامعه نسبت به زنان (و مشارکت آنها)؛ ۲- افزایش آگاهی زنان نسبت به حقوقشان؛ ۳- رسیدن به شغل بهتر؛ ۴- کسب منزلت اجتماعی بهتر؛ ۵- گسترش دامنه انتخاب همسر؛ ۶- جاذبههای دانشگاه؛ ۷- افزایش توقعات زنان (فاتحی، ۱۳۸۸: ۲۰۰). اما تحقیق دیگری مشخص کرد که دسترسی کمتر دختران به شاخههای مهارتی و تنوع بیشتر در رشتههای این شاخه برای پسران، به مرور زمینهساز حضور بیشتر دختران در شاخه نظری شده است. از سوی دیگر با توجه به این که دانشآموزان رشتههای نظری برای ادامه تحصیل در دانشگاه، در دورههای پیشدانشگاهی ثبتنام میکنند، افزایش نسبت دانشآموزان دختر به پسر در دورههای پیشدانشگاهی دور از انتظار نیست. تفاوت در نرخ ثبتنام دانشآموزان دختر و پسر در دورههای پیشدانشگاهی موجب فاصلههای جنسیتی در پذیرش دختران و پسران در دانشگاهها میشود (منشی،۱۳۸۹: ۴۸).
در یک نگاه کلی به وضعیت آموزش زنان میتوان گفت که تبعیضهای موجود در آموزش زن و مرد از بین رفته یا تا حدی کمرنگ شده است، اما پژوهشهایی که نگاهی ژرفتر به این مسئله داشته و صرفا به آمارها اکتفا نکردهاند نشان میدهند که برنامهریزی خاصی برای رفع تبعیض در آموزش انجام نگرفته و اگر هم در مواردی عده زنان در آموزش بیشتر شده، به دلیل شرایط جامعه بوده نه یک برنامهریزی یا سیاست توسعهای با هدف تساویگرایی و مشارکت هر دو جنس در جامعه. به عنوان نمونه، یک فرصت مطلوب در آموزش در اختیار پسران قرار گرفته (مانند تحصیل در رشتههای مهارتی) که موجب شده راه برای ورود دختران به دانشگاهها باز شود. اگر همین فرصت (تساوی در دسترسی به رشتههای مهارتی) برای دختران هم وجود میداشت، نرخ ثبتنام در پیشدانشگاهی و پذیرش در دانشگاه برای دختران افزایش پیدا نمیکرد و جامعه تعادل جنسیتی بیشتری در امر آموزش داشت.
همچنین تحقیقات مختلف به طرق گوناگون موانع اشتغال زنان در ایران و به نوعی دلایل تبعیض جنسیتی در اشتغال را بیان میکنند؛ سفیری در تحقیق خود موانع توسعهای اشتغال زنان را به دو دسته اجتماعی و فرهنگی تقسیم میکند که موانع اجتماعی عبارت از تحصیلات بالا، تخصص و دسترسی به مشاغل مدیریتی، موانع فرهنگی نیز شامل رضایت همسر و ترکیب نقشهای دوگانه است. از نظر او در جایی که سلسله مراتب اجتماعی بر اساس قدرت جسمی، زور و استبداد است، همین مسئله در نظام خانوادگی و نیز در موسسات و سازمانها شرایط را برای زنان دشوار میسازد. … به علاوه، در ادبیات ما، بزرگان و اندیشمندان بر تفاوت میان زن و مرد از نظر عقل و فهم و احساس، مهر تایید میگذارند و به نظر آنها، تربیت این دو باید کاملا با هم فرق داشته باشد. تاثیر این نظرها در نظام فرهنگی و آموزشی ما بسیار زیاد خواهد بود (سفیری، ۱۳۸۳: ۱۰۵).
طبق پژوهشی در سال ۱۳۷۹، شاخصهای موانع فرهنگی اشتغال زنان مربوط میشود به ۱- زمینههای فردی (نظیر اعتماد به نفس، عدم اشتیاق به کسب موقعیتهای برتر)؛ ۲- زمینههای خانوادگی (مانند رسیدگی به امور منزل، فرزندان، وظایف زناشویی و ایجاد آرامش در خانه)؛ و۳- زمینههای فرهنگی جامعه (یعنی پیروی از الگوهای فرهنگی سنتی مبتنی بر تفکیک وظایف، باورهای غلط از کار بیرون خانه، باورهای غلط نسبت به کار در خانه ، اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت محتوم). شاخصهای موانع اجتماعی عبارتند از عدم توجه به نقشهای متفاوت زنان، وجود ساختارهای تبعیضآمیز، عدم دستیابی به تخصصهای بالا، سوق دادن زنان به مشاغل خاص، و عدم حضور زنان در مشاغل دولتی. این امور موجب میشود که زنان خود را در موقعیت برابر با مردان نمیبینند و نهایتا دچار عدم تمایل به اشتغال میشوند (همان: ۱۱۷-۱۱۸).
یافتههای پژوهشی در سال ۱۳۷۷ در شهر تهران، شامل ۷۱۰ زن شاغل و ۳۵۵ زن خانهدار نشان داد که از نظر زنان شاغل نقش مادری و همسری اهمیت ویژهای دارد. انگیزه زنان از اشتغال، کمک به اقتصاد خانواده (۲۵,۵ درصد)، علاقه فردی به داشتن شغل (۲۲,۳ درصد) و تمایل به برقراری روابط اجتماعی (۲۰,۵ درصد) است. همچنین از میان زنان خانهدار تقریبا نیمی (۴۸,۴ درصد) تمایل به اشتغال داشتند. از بین کسانی که تمایل به احراز شغل نداشتند، بالاترین نسبت پاسخ یعنی ۲۲,۴ درصد مربوط به کسانی بود که دلیل آن مخالفت شوهرانشان با کار کردن آنها بود و در ردههای بعدی به ترتیب ۱۸,۳ درصد و ۱۶ درصد به دلیل اولویت دادن به وظایف همسری، و اولویت دادن به وظایف مادری بود. به علاوه، زنان شاغلی که از عدم موافقت شوهر با کار شغلی خود در رنج بودند، نسبت به زنانی که شوهرانشان با اشتغال آنها مخالفتی نداشتند، از تضاد نقشی بیشتری رنج میبردند و مادرانی که ترکیب وظایف مادری و مسئولیتهای شغلی خویش را با دشواری بیشتری تجربه میکردند، از نظر وضعیت سلامت جسمانی و روانی نیز در شرایط بدتری قرار داشتند. طبق نتایج تحلیلهای رگرسیون، هرچه پاسخگو از طرف شوهرش مورد حمایت بیشتری قرار گرفته، از زندگی زناشویی مشترک ابراز رضایت بیشتری کرده، و میزان همکاری شوهر در انجام امور منزل بیشتر بوده در نتیجه وضعیت سلامت بهتری نیز داشته است (احمدنیا، ۱۳۸۳). نهایتا این پژوهش نتیجه میگیرد که پرداختن زن به نقش شغلی، به خودی خود هیچ اثر سویی بر سلامت او ندارد … زندگی شغلی تا حد زیادی متاثر از نقطه نظرات، تجربه و احساسی است که در مورد نقش همسری و مادری دارند، و نیز شدیداً از نقطه نظرات، نگرش و رفتار شوهرانشان اثر میپذیرد (همان: ۳۵۳).
این نتایج بیانگر نقش و اهمیت شوهران در سرنوشت شغلی زنان است و این که اشتغال زنان یک تصمیم جمعی است. به همین دلیل گفته میشود که «زندگی زنان در جامعه ایرانی تا حدود زیادی از رفتار، طرز تفکر و نگرش مردان پیرامونشان متاثر است. خواه پدر خانواده باشد که بر میزان و نوع تحصیلات دخترش و یا ازدواج (غالباً زودرس) او ناظر است، خواه شوهر که نظرش بر ادامه تحصیل همسر، دامنه فعالیت اجتماعی و احراز شغل همسرش یا عدم آن تعیینکننده است» (همان: ۳۵۵). همچنین، با تاکیدی که در جامعه و نیز خانواده بر تفکیک نقشهای زن و مرد (مرد نان آور و زن کدبانو) وجود دارد، احساس گناه و تقصیری که برای برخی از مادران شاغل به تصور کوتاهی در انجام وظایف مهمتر پدید میآید، میتواند آنها را به سمت ترک شغل، یا کاهش فعالیت و انجام کارهای پارهوقت یا نیمهوقت که کارایی پایینتری دارد سوق دهد. به این ترتیب برخی از زنان حتی با داشتن تحصیلات، تجربه و تخصص کافی، یا عملا وارد بازار کار اقتصادی نمیشوند، یا پس از ازدواج یا تولد اولین فرزند، از ادامه کار خویش باز میمانند و از پرداختن به فعالیتهایی فراسوی نقش مادری و همسری اجتناب میورزند.
تحقیق دیگری نشان میدهد که به طور طبیعی تخصیص نیروی انسانی به مشاغل فرادست و فرودست، ایجاب میکند که مشاغل نیازمند مهارت بیشتر و هزینه آموزشی بالاتر به مردان، و مشاغل فرودست به زنان تخصیص داده شود. وجود مردسالاری در سازمان، موجب تضعیف موقعیت مطلوب شغلی زنان میشود (محمودی، ۱۳۸۶: ۱۳۸-۱۳۹). «سقف شیشهای» برآمده از برداشتهای کلیشهای و پیشداوری است که در مورد زنان وجود دارد و باعث میشود که آنها نتوانند در سلسله مراتب سازمانی از سطوحی خاص بالاتر روند. سقف شیشهای که مبتنی بر نگرش و پیشداوریهای سازمانی است مانع پیشرفت زنان در مشاغل مدیریتی میشود (همان: ۱۴۶). سخاوت در مورد موانع اشتغال زنان به این نکته اشاره میکند که «در جامعه شهری که محیط کار غیرشخصی است و محل کار در اقصی نقاط شهرها پراکنده است، دختران فارغالتحصیل امنیت لازم را برای کارکردن احساس نمیکنند. اظهارات آنها نشان میدهد که ۷۶ درصد کار در بخش دولتی را که دستمزد آن کمتر است ترجیح میدهند (سخاوت، ۱۳۸۳: ۱۲۹). همچنین، الگوهای فرهنگی بر نگرش والدین به کار زنان در جامعه اثر گذاشته است. انتظار والدین از پسران به گونهای است که داشتن شغل و کار پایدار برای پسران جنبه الزامی دارد اما برای دختران این گونه نیست. سخاوت نیز معتقد است که پایگاه اجتماعی دختران بیشتر وابسته به پایگاه اجتماعی شوهران است (همان: ۱۳۲).
با توجه به این پژوهشها، علت و ریشه عدم اشتغال زنان یکی به خود آنها مربوط میشود یعنی به دلیل نداشتن تخصص و یا اعتماد به نفس لازم نمیتوانند برخی شغلها را بپذیرند، دوم موانع خانوادگی است که نشان میدهد اشتغال زن یک تصمیم جمعی است و همچنین او برای اشتغال باید خود را با بقیه اعضای خانواده (همسر و فرزندان) منطبق کند اما اعضای خانواده وظیفه خود نمیدانند که خود را با اشتغال زن وفق دهند و بالاخره مشکلاتی که در عرصه کلان اجتماعی وجود دارد و مشاغل فرودست و با دستمزد پایین را برای زنان در نظر میگیرد. اما به نظر میرسد که همه این مشکلات هم در سطوح فردی و هم در سطوح ساختاری، ریشه در باورهای مختلف به جنسیت دارند و باورهایی که در اغلب موارد مکمل یکدیگر نیز هستند و نهایتا کردارها را به سمت کنشهای تبعیضآمیز سوق میدهند. مثلا این باور در زن بوجود میآید که نمیتواند شغلهای رده بالا داشته باشد، از طرفی این نوع اشتغال وقت آزاد بیشتری را میطلبد که در تعارض با نقشهای خانگی زنان است و همچنین چون از نظر ساختاری نیز اشتغال زن در سطوح بالا پذیرفته نمیشود، نهایتا اشتغال زن در سطوح بالا دچار اختلال میشود.
این پژوهشها بیانگر این نکته هستند که در چه در سطوح ساختاری و چه در سطوح فردی (چه در مورد زنان و چه در مورد مردان)، نقش اصلی برای زنان، نقش مادری و همسری است. از این رو، با اصل قرار دادن این نکته، مسایل دیگری چون اشتغال آنها، نقش درجه دومی به خود میگیرد. باورهای سنتی نظیر این که اشتغال زن نظام خانواده را در معرض خطر قرار میدهد موجب میشود که زنان در عرصه اشتغال کمتر حضور یابند و یا به علت تکثر و تضاد نقشها و فشار بار مسولیت نقشهای چندگانه و تعارض حاصل از آن، که انرژی، صرف وقت و قابلیت روانی بالاتر از سوی زنان را میطلبد، سلامتی آنها به خطر افتد.
بحث و نتیجه گیری
جهانی شدن و گسترش رسانهها، موجب بازاندیشی در هویتهای زنانه شده است و همچنین روی افکار جامعه اثر گذاشته و تقاضاهایی مانند آموزش، اشتغال، درآمد، و تساویطلبی ایجاد کرده است. امروز دیگر زنان مانند گذشته فکر و عمل نمیکنند، خواستهها و توقعات فراوانی از افراد و جامعه دارند، استقلال فردی برای زنان به یک ارزش تبدیل شده، آنها نسبت به سرنوشت خود و جامعهشان بیتفاوت نیستند و منفعلانه عمل نمیکنند، خواستار تساوی در بسیاری از امور و یا حتی امتیازهای ویژه هستند. این موارد با نگرش و باورهای سنتی که سالیان سال در جامعه حضور داشته مغایرت دارد، تناقض این ارزشها با ارزشهای سنتی و مقاومت لایههای سنتی در برابر آن، جامعه ایران را دچار بینظمی و اختلال کرده است.
بررسی پژوهشها و آمارهای مربوط به دسترسی به آموزش در مورد زنان و مردان، نشان میدهد که چه با هدف برنامهریزی یا سیاست توسعهای برای رفع تبعیض و چه غیر از آن، اختلاف میان زنان و مردان در آموزش کم شده است و حتی در مورد آموزش عالی (با توجه به افزایش تعداد دانشگاهها) این فاصله به نفع زنان بوده است. وقتی ما شاهد رشد روزافزون قبولشدگان دختر در کنکور سراسری باشیم، زنان پس از فارغالتحصیلی انتظارشان از جامعه برای کسب موقعیتهای برتر افزایش مییابد. از این جهت ما دچار مسئله اجتماعی میشویم، برای این که تحصیل زنان و کار آنها ساختار اجتماعی را دچار بیتعادلی میکند. اما شاید بتوان گفت که در آیندهای نه چندان دور، همانطور که تحصیلات عالی در میان زنان افزایش یافت، اشتغال زنان هم (چه در سطوح پایین و چه در سطوح مدیریتی) افزایش پیدا کند چون تحصیلات مردان نسبت به زنان پایینتر و همچنین نگرش منفی نسبت به اشتغال زنان بهویژه از جانب مردان کمرنگ میشود.
نکته دیگر که در این مقاله مورد توجه قرار گرفت، رویکردهای متفاوت به بحث جنسیت بود. در کنار دیدگاههای اسلامی و سنتی به جنسیت، جامعه ایران تحت تأثیر نظرات غربی و فمینیستی نیز بوده و هست. اگر هر دو گروه افراطی عمل کنند و جامعه به سمت دوگانگی و دوقطبی شدن پیش برود، تبعیض جنسیتی نه تنها برطرف نمیشود بلکه روزبهروز بدتر نیز میشود. تبعیضها زمانی از بین میرود که هر دو گروه خواستههای متعادل داشته باشند. نمیتوان گفت هر کدام از این دو رویکرد چقدر در ایران حاکم است و وضعیت افراط و تفریط به چه اندازه است و چقدر اختلافبرانگیز و تنشزا است. ما طیفی از تغییرات در مورد وضعیت زنان را شاهدیم.
میتوان گفت که وقتی مهمترین نیاز زیستی یک زن شاغل ایجاد مهدکودک در محل کارش است، این به معنای اهمیت دادن به نقش مادری در کنار شاغل بودن و نقشهای اجتماعی داشتن است؛ وقتی افراد دارای تحصیلات دینی و حوزوی اشتغال و مشارکت سیاسی زن را میپذیرند (هرچند تحت شرایطی) یعنی آنها به نقش و اهمیت زنان و مشارکت اجتماعی زنان پی بردهاند؛ تعدیل و تعادل در لباس و پوشش، با طراحی لباسهایی که هم مورد پسند زن امروزی باشد و هم اختلافی با ارز های سنتی و اسلامی نداشته باشد. مجموعه اینها نشان میدهد که جامعه از نظر رویکرد به جنسیت چندان هم در وضعیت تقابلی قرار ندارد. اما احساس میشود که چه در ارزشهای سنتی و چه در ارزشهای مدرن آن چه فراموش میشود جنسیت و توانایی و نقشهای دو جنس است و هر دو رویکرد بر یکسری قواعد و اصولی که در مورد همه زنان و مردان مصداق ندارد تاکید دارند. همچنین این باورها این نکته را که مشارکت افراد و از جمله زنان در فعالیتهای ارزشمند اجتماعی، سلامت فرد را افزایش می دهد و آثار مثبت نقش شغلی بر سلامت فرد، ارتقاء عزت نفس، احساس پیشرفت و موفقیت در انجام کار و نیز برقراری روابط اجتماعی مطلوب و رضایت بخشی که در پی انجام چنین فعالیت ارزشمند اجتماعی حاصل میگردد را نادیده میگیرند. اشتغال برای زنان عزت نفس بیشتری به همراه دارد و میتواند آنها را از پرداختن صرف به امور خانهداری که بعضاً کسلکننده است و در نظر آنها ارج و قرب کمتری دارد، رهایی بخشد.
نهایتا هرچند که گروههای مورد تبعیض بسیار مورد ظلم قرار میگیرند اما افراد خارج از این گروه نیز سود چندانی از این وضعیت نمیبرند؛ تبعیض میتواند باعث شود که افراد حتی خلاف عقیده و باورهایشان عمل کنند و کردارهایی افراطی را بروز دهند، نظیر جبههگیری افراد علیه هم، حتی در مواردی بدون هیچ دلیل و منطق خاصی و یا شاید حتی از سر لجبازی. حمایتهای بیجا و مغرضانه نیز یکی دیگر از کردارهای مشتق از وجود تبعیض است. همچنین از آنجایی که ما بیشتر به دنبال شواهدی هستیم که عقایدمان را تایید کند و شواهد خلاف عقیده برایمان مطلوبیت ندارد، به همین دلیل است که دچار پیشداوریها میشویم مثلا با وجودی که در میان بستگان و همکاران، زنان زیادی را میبینیم که تواناییهایی بهتر از مردان دارند اما زنی را مثال میزنیم که نتوانسته نقشهای اجتماعیاش را خوب ایفا کند و یا انواع و اقسام صفتها را به مردان نسبت میدهیم با این که میدانیم پدر، برادر و بسیاری از دوستان و بستگانمان این ویژگیها را ندارند. حتی گاهی اوقات آنقدر بیرحم میشویم که جوّی را بوجود میآوریم که عقاید و باورهایمان را تایید کند، مثلا وقتی مدیر یا رئیسمان یک زن باشد از دستوراتش به طور غیرمستقیم سرپیچی میکنیم تا بگوییم زنان مدیران خوبی نیستند، یا محیط خانه را پر تنش میکنیم تا به زن بگوییم نمیتوان هم خانهدار بود و هم شاغل.
میگویم ما چون هر کدام از ما در شرایط مختلف زندگی خواسته یا ناخواسته، تبعیضآمیز عمل میکنیم و به همین دلیل است که تبعیض لزوماً امری آشکار نیست و در بسیاری موارد در لایههای زیرین و پنهان جامعه وجود دارد و آنقدر پنهان که نمیتوان آن را نشان داد یا ثابت کرد و همین مسئله تبعیض را سخت میکند چون با مسئلهای مواجهیم که میدانیم وجود دارد اما نمیبینیمش و نامرئی است. به علاوه ساختار زندگی اجتماعی به گونهای است که طبق قانون همه چیز را باید ثابت کرد تا بتوان از آن دفاع کرد.
در خصوص تبعیض جنسیتی باید گفت که جامعه در آموزش، اشتغال، سیاست و سایر موارد به حضور هر دو جنس نیاز دارد و نه صرفا یکی چه مرد و چه زن. اگر تحصیلات و اشتغال زمانی مردانه به حساب میآمد، در آیندهای نزدیک احتمالا اینها اموری زنانه میشوند و این تفاوتی با وضعیتی قبل ندارد یعنی تبعیض به شکلی دیگر همچنان ادامه دارد. در هر دو حالت جامعه به شکل مشارکتی اداره نمیشود و این همان چیزی که مانع توسعه است. قرار نیست که با رفع تبعیضها جای زن و مرد و نقشهای آنها با یکدیگر عوض شود بلکه باید درک هر دو طرف از وظایف و نقشهای یکدیگر در جهت مشارکت در کارهای یکدیگر بیشتر شود.
نکته حایز اهمیت دیگر این که، در مسائل مربوط به زنان، جامعه و نهادهای فعال زنان بیشتر تصمیمگیرنده باشند تا نهادهای قدرت (دولت و حکومت و …) و دولت، و نهادهای وابسته حمایتکننده باشند نه این که بگویند چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، نوع کار زنان باید این گونه باشد، نوع پوشش باید این طور باشد و … . در واقع رابطه تعاملی بین زنان و دولت و نه یک رابطه وابستگی میتواند تبعیض را برطرف کند.
جامعه آماری در اغلب تحقیقات، زنان شهری و بهویژه تهرانی، دانشگاهی و طبقه متوسط هستند، به همین دلیل لزوم عدم نخبهگرایی و توجه به تمامی زنان فارغ از طبقه اجتماعی، تحصیلات، روستایی و شهری بودن، و … در پژوهشها و تحلیلها احساس میشود.
جامعه امروز ما نمیتواند زنان را به شیوههای سنتی زندگی برگرداند، پس باید در تلاش جهت مسئله اشتغال آنها باشد. برای مهار شدن این امر لازم است جایگاه زنان را در سازمانها و موسسات جهت کسب شغل مناسب و متناسب با شرایط آنها مشخص کرد. کلیشههای فرهنگی کارِ خانه مختص زنان، توسط مراکز فرهنگساز از بین برود. سنتهای صحیح برای زوجها مانند احترام به یکدیگر، مشارکت در کار خانه و تربیت بچهها، کمک به تحصیلات زنان و ارتقا آنان در خانوادهها تقویت شود.
منابع
آتشک، محمد (۱۳۸۸)، «بررسی تساوی جنسیتی در دسترسی به آموزش (پایه های دوره راهنمایی در مناطق شهری و روستایی استان های کشور)»، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۱، ش ۴۴، صص۷۳-۱۱۰
آذربایجانی، مسعود (۱۳۸۸)، عدالت جنسیتی و اشتغال زنان. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۲، شماره ۴۴، ۸۱-۱۱۶
آقاجانی، نصرالله (۱۳۸۸)، چالش فمینیسم با عدالت جنسیتی. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۲، شماره ۴۴، ۷-۴۸
اباذری، یوسف علی (و) همکاران (۱۳۸۶)، کارگاه تحلیل یافته های پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان: هویت قومی و باورهای اجتماعی، طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
اباذری، یوسف علی (و) همکاران (۱۳۸۶)، کارگاه تحلیل یافته های پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان: جنسیت و نگرش اجتماعی، تهران: طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
احمدنیا، شیرین (۱۳۸۳)، «بررسی عوامل فرهنگی-اجتماعی موثر بر مشارکت محدود زنان»، در مسایل اجتماعی ایران(مجموعه مقالات)، تهران: آگه
افشار کهن، جواد، گونه شناسی مسایل اجتماعی جوانان ایران با تاکید بر وضعیت دختران، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۱، تابستان ۱۳۸۸، ش ۴۴، صص۱۴۱-۱۱۱
ارزش ها و نگرش های ایرانیان، موج دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲.
بروجردی، لیلی (۱۳۸۵)، «زنان؛ سرمایه اجتماعی و اهداف سند چشم انداز»، در مجموعه مقالات همایش ملی سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴، تهران: موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی
جواهری، فاطمه (و) همکاران (۱۳۸۹).تحلیل اثرات اشتغال زنان بر کیفیت زندگی آنان (مطالعه موردی زنان شاغل در وزارت جهاد کشاورزی)،فصلنامه پژوهش زنان،دوره ۸، شماره ۲، صص ۱۴۳-۱۶۲
دانش، عصمت (۱۳۸۹). مطالعه نیازها، انگیزه ها و مشاغل مناسب زنان در بخش های دولتی،فصلنامه پژوهش زنان،دوره ۸، شماره ۲، صص ۲۱۱-۲۳۶
رفیع پور، فرامرز (۱۳۷۷)، آناتومی جامعه: مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، تهران: انتشارات کاوه
رودگر، محمد جواد (۱۳۸۸)، عدالت جنسیتی از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۲، شماره ۴۴، ۴۹-۸۰
ریتزر، جورج (۱۳۷۴). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی
زین آبادی، حسن رضا (۱۳۸۹).رهبران تحول بخش در مدرسه: مدیران زن یا مدیران مرد،فصلنامه پژوهش زنان،دوره ۸، شماره ۲، صص ۱۱۵-۱۴۱
سخاوت، جعفر (۱۳۸۳)، «وضعیت اشتغال زنان در ایران با تکیه بر اشتغال فارغ التحصیلان مدارس حرفه ای دختران در شهر تهران»، در مسایل اجتماعی ایران(مجموعه مقالات)، تهران: آگه
سفیری، خدیجه (۱۳۸۳)، «مسئله ای اجتماعی به نام اشتغال زنان»، در مسایل اجتماعی ایران(مجموعه مقالات)، تهران: آگه
سعدی: فروغی، محمدعلی (۱۳۸۰)، کلیات سعدی، تهران: موحدین
شایان مهر، علیرضا (۱۳۷۷)، دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی (کتاب اول)، تهران: کیهان
عسکری ندوشن، عباس (و) همکاران (۱۳۸۸)، «مادران، دختران و ازدواج (تفاوت های نسلی در ایده ها و نگرش های ازدواج در شهر یزد)»، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۱، ش ۴۴، صص۷۳-۱۱۰
عطار (۱۳۸۱)، منطق الطیر، تهران: زرین
غروی نایینی، نهله (۱۳۸۸). مشارکت سیاسی زنان صدر اسلام. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۲، شماره ۴۴، صص۱۹۶-۲۲۴
فاتحی، ابوالقاسم (و) دیگران (۱۳۸۸)، چرایی افزایش نسبی ورود دختران به دانشگاه، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال ۱۱، ش ۴۴، صص۲۰۴-۱۷۳
گولد، جولیوس (و) ویلیام ل. کولب (۱۳۷۶)، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمد جواد زاهدی مازندرانی، تهران: مازیار
محمودی، ناهیدالملوک (۱۳۸۶)، «بررسی موقعیت زنان در عرصه های اشتغال و مدیریت در دانشگاه های تهران با توجه به پیشرفت های تحصیلی آنان»، فصلنامه علوم اجتماعی، ش ۳۹-۳۸، صص ۱۳۳-۱۷۱
مشیرزاده، حمیرا (۱۳۸۵)، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ و قرن فمینیسم، تهران: نشر پژوهش شیرازه، چاپ سوم
منشی، فائزه (۱۳۸۹)، نقش ترکیب جنسیتی دانش آموزان در شاخه های نظری و مهارتی بر نرخ ورود دختران و پسران به دانشگاه ها،فصلنامه پژوهش زنان،دوره ۸، شماره ۲، صص ۳۱-۵۳
واعظ مهدوی، محمدرضا (و) دیگران (۱۳۸۵)، «گزارش مقایسه ای شاخص های اجتماعی کشور و منطقه بر اساس سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴»، در مجموعه مقالات همایش ملی سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴، تهران: موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی
ولی زاده کاخکی، وحید (۱۳۸۵). سیاستهای بازنمایی: جنسیت در آثار نویسندگان زن ایران. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی رشته مطالعات فرهنگی،استاد راهنما: سعید ذکایی زمستان
ون زونن، لیزبت. «رویکردهای فمینیستی به رسانه ها». ترجمه محمد رضا حسن زاده (و) حسن رئیس زاده. فصلنامه رسانه، سال پانزدهم، شماره ۱، ش. پیاپی ۵۷، بهار ۱۳۸۳، صص۱۹۶- ۱۵۵.
۱۹ خرداد ۱۴۰۳