کلاغ کمبود با رنگ قناری «ناترازی» فروخته میشود
گیوتین شعارزدگی بر گردن واژهها
این آشغالها را زیر فرش پنهان کردن، دیگر چارهساز نیست. هرچه بیشتر روی بازی با واژهها وقت بگذاریم و فرصت را برای عمل از دست دهیم و واقعیت را با رنگهای به ظاهر زیبا بپوشانیم، بوی این زبالهها تندتر میشود و ترکهای این دیوار نمایشی عیانتر. کمبود انرژی با این شعبدهبازیها برطرف نمیشود …. /
****
دولت ایران، این شعبدهباز ماهر واژهها، در سالهای اخیر با چنان مهارتی واژهها را به مسلخ برده که کلمات دیگر نه معنا، که نقابی برای پنهان کردن حقیقت شدهاند.
این فرم فرهنگی جدید، که چیزی جز تحریف و تزویر نیست، واژهها را از درون خالی کرده و پوستهای رنگین بر تنشان کشیده تا ناکارآمدیها را پشت پردهای از لفاظیهای خوشریخت پنهان کند.
ناترازی، خود یکی از ماهرانهترین واژههاییست که در این جریان به صدر آمده و جامهای رنگین بر عملکردی که خود میدانید پوشانده است.
نمونهاش را در “صیانت از فضای مجازی” ببینید. وقتی این عبارت از دهان مقامات بیرون میآید، گوشها منتظر شنیدن طرحی برای حفاظت و پیشرفتاند، اما حقیقت؟ حقیقت چیزی نیست جز قفل و زنجیر تازه بر دستوپای اینترنت و تشدید فیلترینگ. صیانت؟
این واژهی شریف که باید نگهبان حقوق و آزادیها باشد، حالا به چماقی بدل شده که بر سر اینترنت میکوبد و معنای اصلیاش در گورستان سانسور دفن شده است. این نه صیانت، که اسارت است؛ اسارتی که با روکش فرهنگی و ادبی به خورد ملت داده میشود.
در حوزهی انرژی هم همین بساط پهن است. “ناترازی در سوخت” را میشنوید و فکر میکنید لابد بحث بر سر یک تفاوت کوچک میان عرضه و تقاضا است، یک نوسان گذرا که با کمی مدیریت حل میشود. اما نه! این ناترازی، همان بحران تمامعیار کمبود است که به خط قرمز فاجعه رسیده. بنزین نیست، گازوئیل نیست، گاز قطع میشود و برق میرود، اما مقامات، با اعتماد به نفس تمام، به جای گفتن “کمبود” یا “بحران”، واژهی ناترازی را مثل عطرهای فیک که این روزها بازار را پر کردهاند، روی این مفهوم ترسناک میپاشند. چرا؟ چون “کمبود” یعنی اعتراف به ناکارآمدی، یعنی قبول اینکه کشتی مدیریت سوراخ است و دارد غرق میشود. ناترازی اما نرمتر است، شیکتر است، به تریج قبای حضرات برنمیخورد و مردم را هم حساس نمیکند که نکند این کمبود، همان قحطی باشد که در راه است. اینگونه است که کلاغ سیاه کمبود را رنگ میکنند و جای قناری خوشخوان ناترازی به خلقالله قالب میزنند.
در صنعت انرژی، این تحریفها مثل خوره به جان واقعیت افتادهاند. ناترازی، بحران است، کمبود است، ناتوانی است، اما با این بزک زبانی، نهتنها مشکلی حل نمیشود، که انگار قرار است مردم در این توهم بمانند که همهچیز تحت کنترل است. تحت کنترل؟ وقتی پالایشگاهها نفسشان بند آمده، وقتی تولید سوخت لنگ میزند و وقتی زیرساختها مثل بیمار رو به موت به خود میپیچند، این کنترل کجاست؟
این آشغالها را زیر فرش پنهان کردن، دیگر چارهساز نیست. هرچه بیشتر روی بازی با واژهها وقت بگذاریم و فرصت را برای عمل از دست دهیم و واقعیت را با رنگهای به ظاهر زیبا بپوشانیم، بوی این زبالهها تندتر میشود و ترکهای این دیوار نمایشی عیانتر. کمبود انرژی با این شعبدهبازیها برطرف نمیشود و این صنعت رو به موت، با این فریبها جان نمیگیرد. هر روز که میگذرد، این وضعیت وخیمتر میشود؛ مردم با جیب خالی، خانههای سرد و هوایی پر از دود، تاوان این این خیمهشببازی واژهها را میدهند.
وقت آن رسیده که این بازی را کنار بگذاریم و به جای این لفاظیهای بیپایان و نقاب زدن به حقیقت، برای یک بار هم که شده، شجاعت به خرج دهیم و صادق باشیم. به جای این جریان باید آستین بالا بزنیم و چارهای جدی بیندیشیم. گامهای عملی برداریم، پالایشگاهها را نوسازی کنیم، تولید را بالا ببریم، خودروها را به روز کنیم، واردات را با شفافیت بپذیریم و زیرساختها را از مرگ تدریجی نجات دهیم. تنها در این صورت است که میتوان به رفع این کمبود امیدوار بود و در غیر این صورت، احتمالا باید یک کمیته ویژه تشکیل دهیم تا برای یکی دو سال آینده به فکر یک واژه جدید به جای قحطی باشند./ اکونومیست فارسی
هاتف فرجاللهی – روزنامهنگار اقتصادی
۲۸ اسفند ۱۴۰۳