گفتند جانمان درخطر است، مراجع قانونی جدی نگرفتند، به قتل رسیدند
قتل زنان در روزگار ما به «اتفاقی روزمره» و عملی بیعاقبت تبدیلشده است. آنچه این قتلها را به موردی تکراری و تقریبا بیاهمیت بدل کرده علاوه بر ساختار مردسالار، سکوت نهادهای متولی و بیتوجهی به امنیت و حقوق زنان است. زنان هرروز با تهدید به مرگ زندگی میکنند اما رسانههای ایران در هنگام انتشار خبر، آنچه را رخداده به «اختلافات خانوادگی» یا «حادثه» تقلیل میدهند و هیچکس مسوولیتی برای پایان دادن به این چرخه خشونت احساس نمیکند…./
***
این گزارش درباره زنانی است که اگر پلیس و قوه قضاییه شکایتها علیه خشونت همسران یا مردان نزدیک به آنها را جدی میگرفتند، امروز هنوز در میان ما بودند.
***
دلارا جهاندیده؛ قاضی گفت برو با شوهرت بساز
«دلارا جهاندیده» زن جوان ۳۸ ساله اهل جهرم شامگاه ۷اسفند۱۴۰۳ بهوسیله سلاح سرد توسط همسرش موردحمله و ضرب و شتم قرار گرفت. ضرب و شتمی که منجر به شکستگی جمجمه، کما و نهایتا مرگ او شد.
دلار جهاندیده به گفته نزدیکانش زنی جسور و جنگنده بود. او مدتها در رابطهای پرخشونت بود و تنها به دلیل آنکه به لحاظ اقتصادی مستقل نبود ناچار شده بود، زندگی زناشویی خود را ادامه دهد.
دلارا، سرانجام شغلی در یک رستوران پیدا کرد و سه ماه قبل از قتل، فرزندانش را از خانهای که جز فریاد و کتک و زخم و خون در آن خبری نبود به خانه مادری برده بود.
بررسیهای ایرانوایر نشان میدهد که پیش از اینکه او همراه با فرزندانش به خانه مادرش بازگردد، یک روز در اتاقی در حال استراحت نیمروزی بود که همسرش به او حمله کرد و گلویش را بهقصد کشتن فشار داد.
منابع نزدیک به دلارا تایید کردهاند که دلارا بعدازاین اقدام همسرش چندساعتی بیهوش بود و وقتی بهوش آمده، متوجه شده همسرش پتو را روی صورت او انداخته چون گمان میکرده، او مرده است.
یک منبع نزدیک به دلار جهاندیده به ایرانوایر میگوید: «دلارا بعد از به هوش آمدن، به پزشکی قانونی مراجعه کرد. متاسفانه پزشک در محل خدمت نبود. رسیدگی به وضعیتش موکول شد به یک روز بعد. روز بعد کبودی و تورم از روز اول کمی بهتر شده بود اما در پزشکی قانونی ثبت شد. رفت کلانتری و همراه با شهود شکایت خود را ثبت کرد اما کلانتری برای سازش، پرونده را به شورای حل اختلاف ارجاع داد.»
بررسی پرونده دلارا جهاندیده نشان میدهد درحالیکه او در شکایت خود تاکید کرده بود که همسرش دایما او را به مرگ و اسیدپاشی تهدید میکند و شاهدان هم این اظهارات را تایید کرده بودند اما «شورای حل اختلاف» بدون توجه به خطرات جانی که این زن جوان را تهدید میکرد، زمان دیدار را برای بیست روز بعد تعیین کرده است.
به گفته منابع آگاه، دلارا جهاندیده بر سر تصمیم خود برای جدایی ماند: «وقتی جلسه شورای حل اختلاف رسید دلارا چیزهایی که در شکایت ثبت کرده بود، دوباره تکرار کرد اما قاضی فقط تلاش کرد حرفهای او را نشنیده بگیرد و از همسرش حمایت میکرد. مدام او را به تلاش برای سازش و رفتن زیر سقف مشترک و ادامه زندگی تشویق کردند.»
وقتی دلارا نپذیرفت که به خانه همسرش بازگردد، شورای حل اختلاف تاریخ دومی را برای رسیدگی به پرونده تعیین کرد: «در جلسه دوم هم دلارا تایید کرد که امنیت جانی ندارد. او چندین بار گفت شوهرش حتی در محل کار و فضای عمومی مزاحم اوست و هرلحظه ممکن است او را بکشد یا به صورتش اسید بپاشد اما شورا بدون توجه به این اظهارات تنها پرونده را به دادگاه ارجاع داد تا روند طلاق آغاز شود، بدون اینکه حفظ امنیت دلارا حایز اهمیت باشد.»
ماده ۴۸ لایحه منع خشونت علیه زنان یکی از مواردی است که به باور منتقدان اثربخشی این لایحه را پایینتر ازآنچه هست خواهد کرد. این ماده بر «صلح و سازش» در خانواده تاکید دارد و در صورت شکایت زن، اگر متهم از اعضای خانواده باشد، پرونده به شورای حل اختلاف ارسال شود. این لایحه همچنین نگاه حفظ محور به خانواده دارد و در اهداف آن عبارت «تحکیم مبانی خانواده و حفاظت از کیان آن» میتواند حفظ ساختار خانواده را حتی به قیمت تداوم خشونت در اولویت قرار دهد.
دلارا قربانی این مادهقانونی است. او سرانجام شامگاه سهشنبه ۷اسفند۱۴۰۳ وقتی خسته از محل کار به خانه مادرش بازمیگشت با ضربههای سخت چماق همسرش از ناحیه جمجمه و هر دودست دچار شکستگیهای متعدد شد. در کما به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل شد و دو روز بعد فرزندانش را تنها گذاشت.
فاطمه برخورداری؛ آموزشوپرورش در کنار قاتل ایستاد
فاطمه برخورداری، معلم آموزشوپرورش شهرستان سبزوار، روز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت۱۴۰۴ در یکی از خیابانهای این شهر با ضربات متعدد قمه توسط همسرش کشته شد.
منابع مطلع تایید کردهاند که همسر این معلم خود از کارکنان آموزشوپرورش و شاغل در حوزه فرهنگی بوده است.
منابع نزدیک به فاطمه برخورداری تایید میکنند که او بارها در نامههایی رسمی به اداره آموزشوپرورش، نسبت به خشونت خانگی و تهدیدهای مکرر همسرش هشدار داده و از آنها خواسته بود دستکم با تذکر به او تا حدی به تامین امنیت او کمک کنند اما هیچگونه اقدام موثری از سوی مسوولان برای حمایت از او صورت نگرفته بود.
این معلم و مادر سه فرزند سرانجام تصمیم گرفت منزل مستقلی تهیه کند و درخواست طلاق بدهد اما مدت کوتاهی پسازاین تصمیم همسرش او را به قتل رساند، بیاینکه سازمان آموزشوپرورش تلاشی در مراقبت و محافظت از فاطمه کرده باشد.
شیوا عاملی راد از کنشگران صنفی معلمان با اشاره به «پروندهسازیهای آموزشوپرورش علیه دانشآموزان و معلمان منتقد» نوشته است که این نهاد، در حمایت از کارکنان خود در برابر خشونت، «ناتوان و بی مسوولیت» است و «به جادهصافکن جنایت علیه معلمان» بدل شده است.
او در یادداشتی به همین بهانه نوشته است: «قتل فاطمه یک تراژدی شخصی یا «اختلاف خانوادگی» نیست؛ بلکه یک جلوه از پروژه سیاسی مرد/دولت سالاری است که از طریق قوانین و فرهنگ رسمی مردسالارانه، زنان را در موقعیتی دائمی از بیقدرتی و حذفپذیری قرار میدهد و پیامد مستقیم از خشونت دولتی و سکوت ساختاری در برابر حق زنان برای زیستن آزاد، ایمن و انسانی است.»
گوران قادری آزاد و پرونده شلر مختومه است
دو سال قبل «شلر رسولی»، زن ۳۶ ساله و مادر دو فرزند در معرض تجاوز فردی به نام «گوران قادری» قرار گرفت و خود را مقابل چشم فرزندانش از ساختمان به پایین پرت کرد، میگذرد.
شلر زن خیرخواه و جوانی ساکن مریوان، از شهرهای استان کردستان، در نزدیکی مرز باشماق و در چند کیلومتری عراق بود. گوران قادری یکی از همسایگان او و خانوادهاش، او را به بهانه کمک به همسر بیمارش به خانهاش کشاند و در جریان کشمکش میان این دو، شلر برای اینکه مورد تجاوز قرار نگیرد، از بالکن خانه او به پایین پرت و کشته شد.
گوران قادری فردی دارای سو سابقه در مریوان است. به گفته منابع محلی، او پیشازاین اتفاقی که برای شلر رسولی افتاد، برای چند فقره پرونده تجاوز، پروندههای بازداشتشده و مظنون به قتل هم بوده است. علاوه بر این، سابقه دزدی و اخاذی و قمهکشی هم داشته، اما چرا در زندان نیست؟ چرا آزادانه در شهر میگردد و پرونده شکایت خانواده شلر علیه او مختومه اعلامشده است؟
ایرانوایر مطلع شده است بااینکه ادله کافی برای گناهکار بودن گوران در ماجرای مرگ شلر وجود دارد اما او موفق شده با مخدوش کردن روایت و کاستیهایی که در قانون مجازات اسلامی وجود دارد از اتهام قتل و قصد تجاوز به او تبرئه شود.
برادر شلر رسولی میگوید: «وکیل تعیینشده برای این پرونده از سوی قوه قضاییه برای حمل اسلحه جدا، برای حبس غیرقانونی شلر و قتل هم جدا تقاضای دادرسی کرد اما درنهایت دادگاه موضوع را قتل شبه عمد در نظر گرفت و گوران قادری را فقط به سه سال حبس محکوم کرد که همان هم اجرانشده و او با وثیقه آزاد است.»
برخورد پلیس با تماسهایی که خشونت خانگی را گزارش میکنند
ابراهیم دوران سربازی خود را در پلیس ۱۱۰ گذرانده است. او به ایرانوایر میگوید: «چیزی که میگویم تجربه من از حضور در مرکز پلیس ۱۱۰ است و اصلاً معنایش این نیست که همهجا همین است. من در شهر بزرگی خدمت میکردم و خیلی وقتها تماسها درباره گزارش ضرب و شتم خانگی و خشونت علیه زنان بود. همیشه این گزارشها اولویت پایینتری از گزارشهایی مثل سرقت یا زدوخوردهای خیابانی داشتند.»
او میگوید خیلی وقتها بعد از برقراری و قطع تماس من بهوضوح میدیدم که برای اعزام نیرو تعلل میشود: «فرماندهها با خنده میگفتند زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند. میگفتند ده دقیقه که گذشت دوباره تماس میگیرند اگر تماس نگیرند خودشان حلوفصل کردهاند زندگی از این دعواها دارد.»
این در حالی است که نهادهایی مانند پلیس ۱۱۰ یا اورژانس اجتماعی باید بیشترین سطح حساسیت را به گزارشهای خشونت اعم از خانگی یا خیابانی داشته باشند چراکه ممکن است موضوع مرگ و زندگی آدمها در میان باشد.
ابراهیم بازخوردهای تماسگیرندگان را هم از دلایل کماهمیت جلوه دادن چنین گزارشهایی میداند: «از حق نگذریم. بعضی وقتها هم نیرو میفرستادیم وقتی میرسیدند خانمها حالا یا از ترس بود و تهدید یا واقعاً کنار آمده بودند، میگفتند مشکلی نیست و اشتباه شده. در این موارد پلیس نمیتواند کاری از پیش ببرد و باید برگردد.»
آمار زن کشی در ایران، هرگز بهصورت رسمی و دقیق منتشر نمیشود، اما گزارشهای پراکنده و اخبار روزانه نشان از بحرانی عمیق دارد. بر اساس برخی برآوردها، سالانه صدها زن در ایران قربانی قتلهای ناموسی یا خشونت خانگی میشوند. در سال ۱۴۰۳، فعالان حقوق زنان از افزایش نگرانکننده این آمار خبر دادند. آماری که تنها نوک کوه یخ را نشان میدهد، چراکه بسیاری از این جنایات در سکوت و پشت دیوارهای خانهها مدفون میمانند و جای خالی قوانین حمایتی کارآمد برای زنان خشونت دیده در آنها بهوضوح دیده میشود./ ایران وایر
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴