زنان طبقه کارگر، کنشگران پنهان جنبش MeToo#
ما به دلسوزی احتیاج نداریم، ما نیاز داریم از ما یاد بگیرید؛ نقطه آغاز جنبش MeToo، نه افراد مشهور، بلکه مستخدمین و کارگران فستفودها بودند. زمان آن رسیده که آنها را در مرکز توجه قرار دهیم. سه شنبه ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸، کارگران مک دونالد در ۱۰ شهر آمریکا برای اعتراض به آزار و اذیت جنسی گسترده، محل کار را ترک کردند. یک هفته پیش از آن، زنان مستخدم در کالیفرنیا مسیری به طول ۱۰۰ مایل را از سان فرانسیسکو به سمت ساختمان پایتخت ایالت در شهر ساکرامنتو راهپیمایی کردند؛ تا تصویب قوانین ضد آزار و اذیت جنسی را مطالبه کنند.
اتحادیه کارکنان خدماتی با همکاری مرکز زنان شرق لسآنجلس به دور از سروصدای رسانهای، زنان را در زمینه دفاع از حقوق خود آموزش داده، و کارگاههای ضد آزار و اذیت جنسی برگزار میکردند. آنها حتی یک خط تلفن اضطراری برای گزارش تجاوز جنسی راهاندازی کرده بودند.
تظاهرات گسترده معترضین در سراسر کشور، گامی دیگر در جهت پیشبرد این مسیر بود. این اعتراضات در حمایت از کریستین بلازی فورد (محقق و استاد روانشناسی دانشگاه در کالیفرنیا) است، که نامزد دیوان عالی، قاضی برت کاوانا را به تلاش برای اقدام به تجاوز جنسی به او، هنگامی که هر دو دانشآموز دبیرستانی بودهاند، متهم کرده بود. این تلاشها و اعتراضات زنان معمولی، نمایانگر بخشی از جنبش MeToo است که بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است. چرا که اغلب اعتراض افراد مشهور به عنوان مدافعان MeToo، در مراسم اهدای جوایز و یا توییتر شنیده میشود.
با این حال، با گذشت یک سال پس از گسترش محبوبیت جنبش MeToo به واسطه افشاگری چند بازیگر مشهور و ۱۲ سال پس از ابداع عبارت MeToo توسط یک فعال مدنی به نام «تارانا بورک»؛ ما کماکان در داستانهای سلبریتیهای آزاررسان و سلبریتیهای آزاردیده غرق میشویم. از رفتار وحشتناک لسلی مونویز به عنوان رئیس شبکه CBS در دعوای ستارگان جنبش MeToo، «رز مک گاوان» و «آزیا آرجنتو» گرفته، تا عذرخواهیهای افرادی که آزاررسان خوانده شدهاند (که بیشتر به خوددلسوزی و مظلومنمایی میمانند)؛ مثل مجریان سابق رادیو، «جان هاکنبری» و«ژیان قُمِشی». لازم به ذکر است گزارش پرونده آنها به صورت عمومی در مجلات هارپر و نقد کتاب نیویورک ،با حفظ احترام عجیبی نسبت به آزارگران منتشر شده است.
اما زمانی فرا خواهد رسید که این نامهای پرسروصدا دیگر منفعتی برای حضور در این نمایش نخواهند دید و صحنه را ترک خواهند کرد. این جنبش باید برای همه باشد. هم برای زنان عادی و هم برای مشهورترین افراد میان مردم. برای تحقق این امر، ما باید به طور واضح جنبش MeToo را به موجودیت فعلی و هم به آنچه که باید باشد، طبقهبندی کنیم: یک جنبش کارگری. اگر توجه جنبشMeToo را به سمت کارگران رستورانها، نگهبانان، کارگران مزارع، صندوقداران و پیشخدمتها و همچنین اساتید و کتابداران برنگردانیم، کماکان داستانهای مشاهیر را خواهیم دید و شنید. این افراد روی دیگر سکه آزار جنسی علیه سلبریتیها هستند.
نفر بعدی چه کسی است؟ مرد دیگری با پشتوانه مالی، که به ظاهر متهم شده و «تبعیدی» نامیده میشود، تا همدردی عموم را برانگیزد؟ داستانهایی از این قبیل میتوانند تا ابد ادامه پیدا کنند. دلیل عمده این امر امثالِ قُمِشی هستند. او به نحوی مظلومنمایانه خودش را یک «فرد مشهورِ» میخواند، که حالا «طرد» شده است. وی از سوی ۲۴ زن به ارتکاب خشونت متهم شده است. خشونتهایی همچون مُشت زدن و فشردن گردن این زنان. اما او داستان را به نفع خودش مصادره کرد و با وجود متهم شدن به تعرض جنسی، در دادگاه تبرئه شد.
در مقابل شجاعت زنان طبقه فرودست و کارگر، مانند کارگران مکدونالد، یا حتی اظهارات زنان طبقه متوسط که در این جنبش مشارکت داشتهاند، به ندرت شکل نمایشی یا جلب ترحم دارد. با این حال خطراتی که آنها را تهدید میکند (مانند اخراج، طرد یا حتی آسیبهای جسمی) از خطراتی که سلبریتیهای آزاررسان و آزاردیده تجربه میکنند، به مراتب بیشتر است. بنابراین ما باید نگاه جمعی خود را به سمت آنها سوق دهیم. الخاندرو والِس، دبیر دفتر خزانهداری اتحادیه کارکنان خدماتی میگوید: «ما باید از مردم بشنویم! نه از بازیگران زن. نه از افرادی که از آنها درخواست عکس و امضای یادگاری میکنید. بلکه از کسانی که شبها مشغول نظافت اماکن هستند. آنهایی که دههها با این مسئله دستوپنجه نرم کردهاند.» او به قول خودش «زنان نامرئی» را نمایندگی میکند. به گفته والس: «اگر افراد برجسته جنبش MeToo صدای زنان دیگر را نشوند، فرصتی بزرگ از دست خواهد رفت.»
طبق یافتههای مطالعهای که به تازگی منتشر شده است، ۴۰ درصد از زنانی که در فستفودها کار میکنند، رفتارهای ناخواسته جنسی را در محیط کار تجربه میکنند. همانطور که «برنیس یونگ»، نویسنده کتاب «یک روز کاری: مبارزه برای پایان دادن به خشونت جنسی علیه آسیبپذیرترین کارگران آمریکا» میگوید: «مسئله مهم این است که رخدادها و موقعیتهای آزاررسانی و آزاردیدن در مشاغل و حرفههای مختلف، متفاوت است و به همین دلیل باید این مشکل را صنعت به صنعت، و محل کار به محل کار مورد بررسی قرار داد و با دقت جزئیات نحوه سوءاستفاده از کارگران زن در هر کدام از این مکانها را موشکافی کرد.» برنیس یونگ میگوید: «اگر معتقدید که آزار و اذیت جنسی همه جا یکسان اتفاق میافتد، بسیار کلینگرانه فکر میکنید. این مهم است که بدانید، که در محیطهای کاری مختلف همچون ریختهگری، هتلها، بیمارستانها، یا برای کشیشهای زن در کلیساها، اتفاقات متفاوتی میافتد.»
حتی وضعیت آزارگران یقهآبی (بخشی از طبقه کارگر که صرفا کار عملی و یدی انجام میدهد) میتواند با وضعیت مرتکبانی از ردههای قدرتمندتر متفاوت باشد. برای کارگران آزارگر به طور معمول امکان قلم زدن در نشریات ملی در دفاع از غرور و شرافت خود مهیا نیست. آنگونه که جان هاکنبری، روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی، توانست میل شدید به زیرنظر گرفتن (stalking) و آزار فرد مورد هدف خود را توضیح دهد و توجیه کند. اما ناشناس بودن نسبی دسته اول (یقهآبیها) در عمل به نفع آنها عمل خواهد کرد. والِس در این مورد میگوید: «آنها در مشاغل جدید به اصطلاح بازیافت میشوند و به راحتی همان شیوه پیشین را از سر میگیرند.»
جنبشهای معاصر موفقی وجود دارند که در انحصار داستان و روایات افراد مشهور نبودهاند. برای مثال جنبش دفاع از امنیت جانی سیاهان یا Black Lives Matter در مقابل جنبشهایی مانند فعالیتهای پرخرج لئونارد دیکاپریو، که جنبش محیط زیستی را به حاشیه رانده و توجهها را از آن منحرف کرده است. اینکه جنبش MeToo کمتر شهرتمحور باشد و بیشتر متمرکز بر قشر نیروی کار باشد، به این معنا است که نه تنها زنان طبقه فرودست و طبقه کارگر، بلکه زنان فعال در مشاغل طبقه متوسط را نیز دربر بگیرد؛ مانند زنان متخصص فناوری که پنج سال پیش در سانفرانسیسکو با آنها مصاحبه کردم، یا بسیاری از زنانی که در اعتراض به کاوانا به تحصنها و راهپیماییهای گسترده در سراسر کشور پیوستند.
کمپین Time’s Up تلاش دارد تا اقشار مختلف را دربر بگیرد. طبق گفته برنیس یونگ: «سازمان آگاه است که بسیاری از زنان شاغل به اندازه سلبریتیها مورد توجه قرار نمیگیرند.» همچنین «اتحادیه ملی کارگران خانگی»، در تلاش است تا سیاستهای حمایتی فدرال در مقابل آزار و اذیت جنسی شامل همه کارگران شود و تمامی خلاءهای موجود از بین بروند. در عین حال، البته که افراد مشهور میتوانند در جهت منافع زنان کارگر موثر باشند. افراد مشهورِ مدافعِ این کمپینها، توجه رسانهها و اهداکنندهها را در راستای جمعآوری کمکهای مالی برای پروژههای حمایت از زنان، جلب میکنند. زنان باید به این دید برسند که طبقهبندی و سلسلهمراتب اجتماعی، چگونه به سکسیسم دامن میزند و با چنین درکی برای مبارزه در طبقات متکثر اجتماعی متحد شوند. همانطور که در راهپیماییها و اعتراضات اخیر اینگونه عمل کردند.
والِس میپرسد: «اگر ما متوجه نشویم که چگونه میتوانیم از عناوین خبری و صدای افراد مشهور فراتر برویم، چگونه میتوانیم راهکارها را پیدا کنیم؟» مردم عموما زنان کارگر را نادیده میگیرند. زنانی که برای همین مردم در مکدونالد همبرگر میپزند، حمامهای بوتیک-هتلها را نظافت میکنند، شیشههای ادارات را تمیز میکنند، یا حتی آنهایی که کتابهای بچهها را در قفسهها میچینند. والِس معتقد است که: «گوش دادن به این زنان و تجربیات و اعتراضات آنها تنها راهی است که MeToo به یک جنبش واقعی تبدیل می شود.» چنانچه فعالیتهای اخیر نیز، تأییدکننده این دیدگاه است. والس ادامه میدهد: «ما به دلسوزی احتیاج نداریم. ما نیاز داریم که شما از ما یاد بگیرید.»
نویسنده: آلیسا کوارت
برگردان: تارا یارعلی
منبع: Guardian
دیدهبان آزار