آنها که در آمار دیده نمیشوند
زنان کارگر روزمزد مزارع با وجود نقش مهمی که در تأمین غذای کشور دارند از بسیاری خدمات اجتماعی محرومند. درآمد بسیاری از زنان روستایی و عشایری شاغل در مزارع به همسرانشان پرداخت میشود و بههمین دلیل آنها خود را شاغل نمیدانند…./
از دور نگاه میکنم. زنان، پراکنده و جدا از هم، چادر گلدار به کمر بسته و پشت سر تراکتوری که دل زمین را میخراشد، قد خم کردهاند تا از روی زمین سیبزمینی جمع کنند. بین کلوخ و کرت به سختی قدم برمیدارم تا به آنها بپیوندم. برادرم میگوید: «عکس نگیریها، دفعهٔ قبل مشسلطان من را کنار کشیده که به دخترحاجی بگو عکس نگیره.» خانوادهٔ ما مزرعهدار هستند و بهوقت چیدن محصول زمین، زنان روزمزد چون گلهای خمیده در زمین ما میرویند. اکثر زنان و مردان مشغول در مزرعهٔ پدری برایم آشنا هستند و شاید از کودکی آنها بشناسم.
همین «خاله گهر» که روی زمین نشسته و چابک سیبزمینیها را از لای خاک بیرون میکشد و داخل گونی میاندازد. حالا دیگر بیست سالی است هر بهار و پاییز او را بهوقت برداشت میبینم. سرحال و جوان که بود خودش سرپرست میشد، زنان را دسته میکرد، با کشاورز سر دستمزد هر گونی سر و کله میزد و کارگر را در زمین مدیریت میکرد. اما تا امروز که ۶۰ سال دارد، هیچوقت تحت پوشش بیمه نبوده تا روزی بازنشسته شود و با آسودگی حقوق یک عمر زحمتش را بگیرد. زنان روزمزد بخش کشاورزی، بهخاطر فصلی یا پارهوقت بودن کارشان، در بهترین حالت جزو کارگران غیررسمی محسوب میشوند. اینطور است که از حمایتهای اجتماعی مخصوص کارگران رسمی، از جمله بیمه بیبهره هستند. به خاله گهر که از پا درد و دیسک کمر مینالد، میگویم: «بیمه که داری؟» با خنده و کنایه جواب میدهد: «نمیدونم، تو بیمهام کردی یا بابات؟»
آن طرفتر «آساره»، نوهٔ ۱۶-۱۷ سالهٔ خاله گهر که به تازگی ازدواج کرده، روی بوتهها خم شده و چابکتر از مادربزرگ، مشغول پرکردن گونی است. امسال هر گونی هفت هزار تومان دستمزد دارد. آفتاب نزده که بشینند پشت نیسان آبی و تا گرگومیش هوا، زمین زراعی را وجب کنند و هر کدام روزی ۵۰ گونی را پر میکنند؛ دستمزدشان میشود روزی ۳۵۰ هزار تومان. شش تا هشت ماه سال، برایشان کار روزانهٔ مرزعه هست. بهواقع، هر آنچه در فرآیند کاشت، داشت و برداشت هنوز مکانیزه نشده و غول آهنینی به میدان نیامده که رام مردان باشد، کاری زنانه تلقی میشود. بهار زمین را با نشای پیاز و سیر مثل فرش میبافند، تابستان کشت چغندر را از هرز میآلایند و پاییز هویج، سیبزمینی و باقی محصولات را از زمین میچینند. زمستان هم که زمین زیر برف خوابیده، زنان روستایی و عشایر به روش سنتی، مشغول فرآوری محصولات هستند.
سرپرست گروه، «مشسلطان»، از وسط زمین فریاد میزند: «هشت کیه؟ گونی رو نصفه پر نکن! گونی نصفه شمارش نمیشه.» پروانه، مادری که کودک ۹ماههاش را به کمر بسته، به لهجهٔ غلیظ محلی جواب میدهد: «هشت منم! چی میگی واسهٔ خودت. حتماً باید گونی سرریز بشه که بشماری؟» روی گونیها با ماژیک شمارهگذاری شده که معلوم شود حاصل دسترنج کیست. به او میگویم: «بچه توی این پاییز سرما نخوره؟» با کمی غیظ مخلوط به خستگی میگوید: «چه کارش کنم؟ مثل شما شهریها بذارمش مهدکودک؟» پروانه میداند که تهران درس میخوانم و شاید خیلی خوشایندش نیست که دخترحاجیِ پایتختنشین بالای سر او بایستد. فکر میکردم دوگانهٔ شهر و روستا به لطف اینترنت و شبکههای اجتماعی از بین رفته اما جواب پروانه تلنگری است که نیازها، محرومیتها و خواستهای زنان روستایی و عشایر هنوز هم متفاوت از زنان شهری خانهدار یا شاغل در ادارات است، اما صدای آنها در هیاهوی کمپینهای مرکزنشینان گم و گاهی هم تحریف میشود. مثل آن بلاگری که از آشپزی دو زن روستایی در طبیعت فیلم میگیرد؛ طوری که آدم دلش میخواهد به شهر پشت پا بزند و به روستا برود.
اعظم که سربند لری را به جای «مِیمَنه»۱ روی مقنعهٔ سیاهرنگی بسته، صدا میزند: «دخترحاجی، بفرما نهار.» نهارشان معمولاً همان محصولی است که جمع میکنند، مثلاً سیبزمینی یا هویج آبپز. زنان روزمزد مزرعه با وجود کار سخت و زایمانهای متعدد، تغذیهٔ خوبی ندارند و پروتئین و کلسیم در برنامهٔ غذایی آنها کم پیدا میشود. حتی آمار هم میگوید بیش از ۷۰ درصد فعالیتهای دام و طیور، حدود ۴۰ درصد امور زراعت و باغبانی و ۸۰ درصد فرآوری محصولات بههمت زنان انجام میشود.۲ اما با وجود چنین سهم موثری که در فرایند تولید کشاورزی و حتی فراتر از آن، نقش غیرقابلانکاری که در تأمین امنیت غذایی کشور دارند، اغلب دچار بیماری، سوء تغذیه، فقر چندبعدی، نابرابری اجتماعی مضاعف و بیرونماندن از دایرهٔ حمایتهای دولتی هستند.۳
موقع نهار خوردن، اعظم تعریف میکند که تازه خانهاش را از روستا به الیگودرز برده و میخواسته در حیاط تنور نانپزی روستاییاش را بهراه بیاندازد، اما چون گرفتن پروانهٔ کسبوکار، کارتخوان و کد اقتصادی و… دردسر بوده از خیرش گذشته و حالا میآید اینجا کار میکند. ناخودآگاه یاد پوستری روی دیوار شعبهٔ بانکی در بلوار سردار جنگل تهران میافتم که رویش نوشته بود: «وامهای کمبهره برای توانمندسازی و کارآفرینی زنان روستایی». این شعار در همایشهای ۲۳ مهرماه که هر سال به مناسبت روز جهانی زنان روستایی برپا است هم تکرار میشود و یک مسئول به چند زنی که لباس محلی به تن دارند، جایزه میدهد.۴ و ۵ اما در دنیای واقعی، مسیر شغل و پیشرفت مالی زنان روستایی و عشایر اگر نگوییم مسدود، پر از دستانداز است. آنها به کمترین حد از اعتبار بانکی، یارانهٔ دولتی، بازارها و زنجیرههای ارزش غذا دسترسی دارند و در نهایت نیز درآمد کمتری برای محصولات خود بهدست میآورند. عجیب نیست که اگر یک در هزار، زنی در روستا پیدا شود که خودش زارع و مالک باشد و کارفرمایی کند، پایش به رسانهٔ ملی باز میشود؛ آنقدر که این پدیده نادر است.
زنان مشغول به کار در مزارع در قامت کارگر روزمزد هم نامرئی هستند؛ چنانکه نهتنها از متن حقوق خانواده، بیمههای بازنشستگی و حمایتهای مالی و اجتماعی پاک شدهاند، بلکه در انبوه آمارهای رسمی نیز کمرنگ هستند. بر اساس آخرین ارقام مرکز ملی آمار، در سال ۱۴۰۱ از ۲۳.۷ درصد جمعیت روستایی کشور، ۴۲.۸ درصد آنها شاغل در بخش کشاورزی هستند. اما از جمعیت ۱۰ میلیونی زنان روستایی و عشایر کشور، فقط ۴۳۱ هزار زن روستایی شاغل محسوب میشوند.۶ «شهلا کاظمی»، جامعهشناس، این اعداد را گویای واقعیت نمیداند. آنطور که او به ایسنا گفته، در سرشماریها پرسیده میشود «طی یک سال گذشته درآمد داشتهاند؟» و پاسخ «خیر» است۷ چراکه در بسیاری مناطق ایران درآمد زن روزمزد مستقیم به او پرداخت نمیشود. مثلاً دسترنج همین پروانه که کودکش را به کمر بسته، به شوهرش که او هم در مزرعه کار میکند، پرداخت میشود. در چنین الگویی که مدیریت مالی در دست مردان است، زنان روستایی و عشایر خود را فاقد شغل تصور میکنند.
زمین کناری را نگاه میکنم. مردانی با لباس اهالی افغانستان دارند محصول جمع میکنند. اعظم که دارد بساط نهارش را جمع میکند، میگوید: «دو سالی است افغانستانیها را از اصفهان و اراک برای فصل برداشت میآورند. زورشان بیشتر است و ده نفرشان بس است تا ۱۰ روز نکشیده زمین را جمع کنند. شوهرم گفته دیگرحق نداری بروی روزمزدی!»
برمیگردم سر جاده، دور از چشم مش سلطان، چند عکس از دستهٔ زنان پراکنده و جدا از هم میگیرم.
پینوشت:
۱- نوعی روسری و یا چارقد که زنان بختیاری به سر میکنند و با سربند و سوزن آن را روی سرشان محکم میکنند.
۲- https://dolat.ir/detail/397692
۳- حسنپور، کبری، محمدی، یاسر، اسدی، زینب. تأثیر شیوع بیماری کرونا بر مشارکت زنان روستایی در فعالیتهای کشاورزی مورد: شهرستان دلفان. اقتصاد فضا و توسعه روستایی. ۱۴۰۰; ۱۰ (۳۸) :۲۴۷-۲۶۸
۴- https://sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/74700
۵- http://www.iana.ir/fa/tiny/news-119426
۶- مرکز ملی آمار، طرح آمارگیری از نیروی کار سال ۱۴۰۱
۷- isna.ir/xdDvbT
منبع: پیام ما
۱۷ دی ۱۴۰۲