“احمد نزن!”
نگاهی به اهمیت پژوهش در باره مردان و مردانگی ایرانی درموضوع خشونت خانگی برعلیه زنان
می توان در مورد موضوع خشونت برعلیه زنان سوالات مهمی را درباره نقش مردان مطرح کرد که به هم به غنای این مطالعات کمک می کند و هم به استخراج فرایندهای عملی مقابله با خشونت بر علیه زنان:…/
****
ناهید مطیع
اخیرا قتل یک زن روزنامه نگار به نام منصوره قدیری جاوید به دست شوهر حقوقدانش، توجه و تاثر عمومی را برانگیخت و علاوه بر فعالان و محققان حوزه زنان، کاربران شبکه های اجتماعی را به واکنش واداشت. درتوییت یکی از مردان در شبکه ایکس که در مراسم خاکسپاری این خبرنگار حضور داشته و با هشتگ” احمد نزن ” نوشته شده است می خوانیم :
که از ضجه های خواهر متوفی که دایم می گفته “احمد نزن” شدیدا متاثر شده است./۱
در این یادداشت قصد دارم با استناد به تلاش فعالان حقوق زنان در ایران برای مقابله با خشونت علیه زنان، وضمن قدردانی ازآن، به جنبه های بپردازم که کمتر مورد توجه زنان محقق و فعالان حوزه زنان قرار گرفته و یا همواره تحت تاثیر پیش فرض «مردسالاری مسلط» بدرستی بازبینی وتحلیل نشده است. در این نگرش
«مرد ها از همه نوع، خشونت ورزند وهیچ زنی درازدواج، در خانواده از خشونت مردان در امان نیست.»/۲
می دانیم که مقوله خشونت بر علیه زنان سالهاست که از طرف فعالان زن، فمینیست ها و حقوقدانان مورد توجه قرار گرفته و یافته های مهمی را مطرح کرده است. برجسته ترین نتایج مورد توجه در امر خشونت بر علیه زنان در این بررسی ها را می توان به شکل زیر خلاصه کرد:
۱–پیگیری لایحه خشونت برعلیه زنان
این لایحه پیش ازده سال است که طراحی شده و در دوره های مختلف مجلس مطرح ، ومورد اصلاحاتی مرد پسند قرار گرفته، به طوری که تا حد زیادی خالی از مضمون اصلی خود شده است. با این حال هنوزتصویب و به مرحله اجرا در نیامده است. امری که فعالان مطالعات زنان را واداشته تا بدرستی بر این باور تاکید کنند که اراده ای جدی برای منع و رفع خشونت برعلیه زنان از سوی مجریان حکومت وجود ندارد.
۲– بررسی روند روبه افزایش خشونت بخصوص خشونت خانگی بر علیه زنان
بر اساس آمار های رسمی و نیمه رسمی روند قتل زنان به دست یکی از مردان خانواده روبه افزایش است و دست کم از هر سه زن یکی در طول زندگی خود تحت خشونت بوده است./۳
همچنین این آمارها نشان می دهد که ۹۶ درصد کسانی که به دلیل همسرآزاری به پزشکقانونی مراجعه کرده اند، زنان بوده اند. بعلاوه مطالعات نشان می دهد که قتل زنان بدست مردان تصادفی و ناشی از بروز خشم آنی مردان نیست و به نوعی برنامه ریزی شده است./۴
۳– فراگیری خشونت بر علیه زنان در همه مناطق
توجه و تاکید بر افزایش فراگیری قتل زنان در ایران که از نظر شدت و وسعت در مناطق مختلف کشور روندی افزایشی داشته است. یعنی امروزه فارغ از طبقه، مذهب، تمایل جنسی، و قومیت، زنان در همه استان های ایران از سیستان و بلوچستان گرفته تا تهران بدست مردان فامیل خود به قتل می رسند. در چند سال اخیر مطالعه و بررسی روند های افزایش خشونت در جامعه و وقوع قتل های خانوادگی نشان می دهد که این رقم در استان تهران یعنی استانی که ظاهرا از بافت فرهنگی مدرن و امروزی تری برخوردار است از سایر استان ها بیشتر است .دریک گزارش قتل زنان در استان تهران ۲۵ درصد همه قتل ها را دربرمیگیرد که نشاندهنده بالاترین سهم استانی کشور است. در سایر استان های برخوردار مثل شیراز و اصفهان نیز رقم قتل زنان هشدار دهنده است . /۵
این آمارهای توصیفی معمولا با چند دلیل جامع مورد تحلیل قرار می گیرند. یعنی درباره چرایی افزایش خشونت بر علیه زنان به چند دلیل بسنده می شود.
اول اینکه در بررسی های زنانه در مورد خشونت بر علیه زنان تمایل و تایید جهان شمول بودن این خشونت با استناد به هژمونی مردانه و ساختار مردسالاری حاکم در همه کشورها واز جمله درایران توضیح داده می شود.
دوم تبلیغ و تایید خشونت مردانه بر علیه زنان ایرانی از طرف سیستم حکومتی و بنگاه های مرتبط با آن دلیل دیگری برای اشاعه خشونت است. به این ترتیب زنان چون از نظر حقوق فردی و اجتماعی شان حتی در نقش هایی که حکومت اسلامی آنها را به رسمیت می شناسد -مثل همسری و مادری -جنس دوم و تابع مردان اند پس خشونت مردان بر علیه آنان عادی سازی شده و یا جدی گرفته نمی شود.
دلیل سوم در این بررسی ها، افزایش خشونت عمومی و خشونت خانگی بر علیه زنان را به شرایط بحرانی اقتصادی و اجتماعی نسبت می دهد که با گسترش فقر روز افزون و بروز آسیب های اجتماعی همراه است. در اینجا مجددا شاهد یک پیش فرض مسلم هستیم که معتقد است با افزایش فشارهای اقتصادی و اجتماعی، مردان برای جبران این فشارها آنرا برسرهمسران و فرزندان وسایر افراد مونث خانواده خود خالی می کنند. به عبارت دیگر همان هژمونی مردانه و ساختار مردسالاری (مذهبی) مسلط، همه مردان را فارغ از هر میزان درآمدی، رده تحصیلی، محل زندگی و قومیت وا می دارد که بر علیه زنان خود در خانواده – واجتماع؟- خشونت بورزند.
به نظر می رسد این پیش فرض کلی چند اشکال اساسی دارند که بدون بازبینی و تعمق در آنها نمی توان خشونت خانگی برعلیه زنان و هم چنین هر نوع خشونتی را از میان برد. مهمترین مشکل این است که زنان همراهان بالقوه خود که هویتی مردانه دارند و از خشونت اعمال شده بر زنان رنج می برند را با کلی فرض کردن خشونت ورز بودن مردان در ساختار مرد سالاری نادیده می گیرند.
اشکال دیگر این است که یک نظریه فمنیستی برابری طلب که بدنبال تحلیل جنسیتی است لازم است در کنار پرداختن به موضوع محوری زنان، شرایط زیستی و تغییرات زندگی مردان را نیز مورد بررسی قرار دهد. زیرا جنسیت فقط به زنان محدود نمی شود و مردان دگر جنس خواه و دیگر هویت خواهان جنسی را هم در بر می گیرد.
اشکال بعدی این است که با تسلط پیش فرض هژمونی مردان بر زنان، سیطره مردان بر کسانی که هویت جنسیتی دیگری دارند و نه مردند و نه زن نادیده گرفته می شود.
گرفتاری دیگر این است که با تاکید بر خشونت ورز بودن همه مردان، هویت و نقش مردان و پسران برابری خواه و همچنین اهمیت حمایتی ایشان برای مقابله با خشونت خانگی و خشونت های اجتماعی ناچیز شماری می شود./۶
البته خوشبختانه پژوهش در باب مردانگی با دید فمنیستی سالهاست که در حال انجام است. ازاولین پژوهش ها می توان به اثر بی بی استر آبادی با نام معایب الرجال که خود نسخه منحصر به فردی برای مردانگی پژوهی است، اشاره کرد.
بررسی آقای عابدینی فرد نیز طبقه بندی منحصر به فردی را درباره موضوعات مردانگی پژوهشی در ایران ارائه می دهد که غالبا خارج از ایران و به زبان انگلیسی نوشته شده است./۷
با این همه اخیرا نمونه های قابل تاملی از پژوهش در مورد مردان ایرانی وجود دارند که در ایران و با دیدی فمنیستی نوشته شده اند و نویسندگان اش اغلب مردان بوده اند:/۸
در اینجا به نظرم می توان در مورد موضوع خشونت برعلیه زنان سوالات مهمی را درباره نقش مردان مطرح کرد که به هم به غنای این مطالعات کمک می کند و هم به استخراج فرایندهای عملی مقابله با خشونت بر علیه زنان:
مردان خشونت ورز چه ویژگی هایی فردی اجتماعی دارند؟ مردان درجامعه مرد سالارایران چه امتیازاتی از خشونت برعلیه زنان خانواده نصیب شان می شود؟ آیا با توجه به رقم بالای اختلالات روانی در جامعه -هفتاد درصد- این مردان هم از بیماری روانی رنج می برند؟ مرد سالاری چه زیانی برای مردان دارد؟ آیا همه گروههایی اجتماعی مردان به یک نسبت از خشونت ورزی مردسالارانه بهره می برند؟/۹ فشاری که بر مردان در نقش نان آوران خانواده وارد می شود، تا چه حد آنان را به سمت خشونت ورزی سوق می دهد؟ آیا مدرن شدن، افزایش تحصیلات وزندگی شهری میزان خشونت خانگی مردانه را در ایران کاهش داده است؟/۱۰
آیا زیست دوگانه ای که پس از استقرار جمهوری اسلامی در خانواده های ایرانی گسترش یافت و برمبنای آن زندگی در فضای خصوصی همراه با جبرهای فضای رسمی حکومتی نبود، خشونت ورز بودن مردان را تحت تاثیر قرار نداده است؟ میزان همراهی مردان جوان با مقابله و آزار زنان در خانواده چقدر است؟/۱۱
زنان فمنیست در ایران تا چه حد توانسته اند مردان را به موضوع مقابله با خشونت علیه زنان علاقه مند کنند؟ میزان اعمال خشونت مردان اقوام مختلف در ایران درمقایسه با مردان مرکز نشین فارس بر زنان چقدر است؟ میزان خشونت مردان مسلمان طبقات مرفه که مسئولیتی درهییت حاکمه دارند بر زنان چقدر است؟ زندگی مردان خشونگر پس از قتل زنان چه از نظر مجازات های مدنی و چه از نظر عرفی در ایران چگونه است؟ وجنبش زن، زندگی، آزادی چه تغییرات برابرخواهانه ای در نگرش مردان خانواده ایجاد کرده است؟
به عنوان نکته پایانی به جد معتقدم که برای مقابله با خشونت خانگی بر علیه زنان و همه گروهای دیگر که به نوعی تحت خشونت های مختلف اند، بدون شناخت و بازیابی موقعیت مردان و در نظر گرفتن متغیرهای مختلف نمی توان به راهکاری جامع رسید که توان مقابله با خشونت فراگیر را داشته باشد. همچنین بررسی خشونت خانگی برعلیه زنان نباید ذات گرایانه باشد به طوری که همه مردان را به طور ذاتی خشونت طلب جلوه دهد. بعلاوه برای آنکه «احمد»های دیگری ضارب نباشند، همدلی، جلب و همراهی مردان و برابر خواهان ضروری است.
۱۰ آذر ۱۴۰۳