در اندوه نازنین ما، رفیق اعظم نائینی
شبنم سحر ندیده بود/گاهِ رفتنش نبود و رفت/ شعله مینمود/ پر کشید خامشانه در نگاه ما/ دود بود و رفت/ زورقی سپید بود/ سوی بحر بیکرانه در شبی چنین/ بادبان گشود و رفت/ نازنین ما… دوشنبه چهارم اسفند ماه در میان اندوه و درد فراوان، با رفیق اعظم نائینی، همسر رفیق قهرمان جانباخته، حسن محمدزاده گازرگاه وداع کردیم. رفیق اعظم نائینی تنها ۶۵ سال داشت. جلادانی که آن همه درد و رنج را بر او تحمیل کرده بودند، قلب نازنین او را بهتدریج از کار انداختند…
***
شبنم سحر ندیده بود
گاه رفتنش نبود و رفت
شعله مینمود
پر کشید خامشانه در نگاه ما
دود بود و رفت
زورقی سپید بود
سوی بحر بیکرانه در شبی چنین
بادبان گشود و رفت
نازنین ما
عشق را و درد را
در تنی فشرده آزمود و رفت
«سیاوش کسرایی»
دوشنبه چهارم اسفند ماه در میان اندوه و درد فراوان، با رفیق اعظم نائینی، همسر رفیق قهرمان جان باخته، حسن محمدزاده گازرگاه (متولد ۱۳۲۹ تهران) وداع کردیم. رفیق اعظم نائینی تنها ۶۵ سال داشت و در پی یک عارضه قلبی درگذشت اما همانطور که یکی از رفیقان در مراسم بدرود گفت:” او را در واقع کشتند، همان جلادانی که آن همه درد و رنج را بر او تحمیل کرده بودند، قلب نازنین او را بتدریج از کار انداختند.”
خائنان به انقلاب ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی ۱۳۵۷ که آماج آن آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی بود، در دو یورش جنایتکارانه، یورش نخست در ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ و یورش دوم در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲، هزاران توده ای مبارز را روانه زندان ها و شکنجهگاه ها کردند. گزمگان رژیم در یورش دوم به خانه رفیق حسن و رفیق اعظم هجوم آوردند و این دو رفیق همرزم را با خود بردند. آن زمان رفیق اعظم باردار بود. آن ها دو فرزند خردسال دیگر هم داشتند که یک باره از حضور پدر و مادر محروم شدند.
فرزند سوم رفقا اعظم و حسن در زندان به دنیا آمد. رفیق اعظم پس از تحمل دو سال زندان و دوری از سه فرزند خردسال خود که سومی نوزاد بود، از زندان آزاد شد. اینک کوهی از مشکلات، از جمله تامین زندگی و پرورش آگاهانه سه کودک خردسالش، بر سر راه این زن جوان بود. اما طوفان های بنیان کن هولناک دیگری، زندگی او و همراهانش را در مخاطره قرار داده بود. طوفان نخست که زندگی او و عزیزانش را در هم نوردید، شهادت اسطوره مقاومت، رفیق قهرمان رضا محمدزاده گازرگاه (متولد ۱۳۳۷ تهران)، برادر همسرش و عموی فرزندانش در ۸ خرداد ۱۳۶۲ در زیر شکنجه بود:”خانواده او که از بدو دستگیری از او بی خبر مانده بودند، سرانجام پیکر بی جانش را در سردخانه پزشکی قانونی یافتند، در حالیکه پای او سوراخ شده بود و روی گردنش اثر طناب دار دیده می شد.” عموی دیگر بچه ها، رفیق جواد محمدزاده گازرگاه(متولد ۱۳۴۰ تهران) هم در بند دژخیمان اسیر بود.
در طوفان هولناک دیگر، همسر رفیق اعظم، رفیق حسن، علیرغم شکنجه های وحشیانه، هرگز سکوت سهمگینش را در مقابل بازجویان نشکست و در بیدادگاه اسلامی به شش سال زندان محکوم شد. اما این رفیق کارگر قهرمان توده ای در پنج شهریور ۱۳۶۷ در جریان فاجعه ملی، وفادار به حزب توده ایران و آرمانهای آن، اعدام شد و عنوان مظهر ایمانی خدشه ناپذیر را به خود اختصاص داد.
در طوفان سوم، رفیق جواد محمدزاده، تسلیم ناپذیر تا پای جان، هم علیرغم آنکه در بیدادگاه جمهوری اسلامی به سه سال زندان محکوم شده بود، در شهریور ۱۳۶۷، در جریان فاجعه ملی، به رغم آنکه دو سال از پایان محکومیتش گذشته بود، اعدام شد. به بیان یکی از رفیقان در مراسم وداع با رفیق اعظم، در آن روزهای شوم برملاشدن جنایتهای رژیم در فاجعه ملی، انگار در میان خانوادههای جانباختگان بمب منفجر کرده بودند. همه چیز ویران شده بود، همه چیز نابود شده بود، درست مانند فاجعهای که این روزها جلادان صهیونیست و اربابان امپریالیستش بر مردم غزه آوار کردهاند.
اما رفیق اعظم و رفقایی همانند او که در سرتاسر میهن بلاکشیده ما پراکنده بودند، دوباره برخاستند، و با کار و ایثار قهرمانانه خود، از ویرانه ها دوباره باغی ساختند که فرزندانشان، که فرزندان میهن سپیدموی ایران هستند، در فضای میهندوستی و دوستداری همه خلقهای جهان پرورش یابند و از آرمانهای پدران و مادران خود که همانا برقراری جامعهای استوار بر آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال و صلح است، دفاع کنند.
در مراسم بدرود، در حضور ده ها تن از رفیقان داغدار، شعرها، آوازها و سرودها، به خاطره تابناک رفیق اعظم تقدیم شد. رفیق اعظم خود صدایی دلنشین داشت و همواره در جشنها و بزرگداشتهای همنبردان، ترنم صدایش، برای رفیقان امیدبخش و شورآفرین بود. با پخش صدا و گلباران خاک تبدار او و سپس اجرای سرود سر اومد زمستون توسط تمام یاران، و با این امید که در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عوعوی سگان شما نیز بگذرد، مراسم وداع پایان یافت تا در روزهای آینده در میدانهای اتحاد و مبارزه و پیروزی تداوم یابد. حزب توده ایران درگشت رفیق اعظم را به فرزندان دلبند رفیق، به تمامی بازماندگان و همۀ رفقای تودهای و دوستان و یارانش تسلیت میگوید. یادش گرامی، و راهش پررهرو باد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارهٔ ۱۲۲۹، ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
۲۲ اسفند ۱۴۰۳