زنان و سیاست؛ «دوسویه زنانِ در قدرت و زنانِ بر قدرت»
تصویر منتشر شده در یکی از نشریات دوران انقلاب مشروطه است. در سمت راست تصویر، زنان خطاب به مردان میگویند: «اگر خسته شدید، عقب بروید تا ما زنها این درخت را از ریشه بکنیم». زنان با هر خواسته و مطالبهای، ساختارهای سیاسی جامعه را بهچالش میکشند، چرا که این ساختارهای قدرت هستند که روابط نابرابر و ناعادلانه موجود را پیریخته و از آن محافظت میکنند…
***
هاله صفرزاده: تصویر منتشر شده در یکی از نشریات دوران انقلاب مشروطه است. در سمت راست تصویر، زنان خطاب به مردان میگویند:
«اگر خسته شدید، عقب بروید تا ما زنها این درخت را از ریشه بکنیم».
از متن: «عموما سیاست، عرصهای مردانه تصور میشود و به نظر میآید زنان حضور کمرنگی در آن دارند، هر چند به تدریج و بیش از گذشته، شاهد حضور زنان در بالاترین مقامهای سیاسی هستیم و رسانههای رنگارنگ نظام سرمایهداری، حضور زنان در عرصههای سیاسی را مصداق برابری حقوق زنان در آن کشورها قلمداد میکنند!
بعضی از این زنان در مسند قدرت گاه از حقوق زنان دم میزنند و امتیازاتی را به نفع خود و همجنسان خود میخواهند و بعضی دیگر حتا گام کوچکی در راستای حقوق زنان که برنمیدارند، خواهان سرکوب هم جنسانشان هم میشوند.
در ایران نیز در طی ۱۲۰ سال گذشته، عرصه سیاست محل چالش بزرگی برای زنان ایران بوده و از آخرین حوزههای مردانهای است که زنان توانستهاند تا حدودی اجازه حضور قانونی در آن را به دست آورند و باز مانند سراسر جهان، زنان بسیاری بیکسب اجازه از نهادهای قدرت، پا به میدان مبارزه گذاشته و حضور خود را در میدان سیاست به ساختارهای قدرت تحمیل کرده و در
فضای سیاسی جامعه بسیار هم تاثیرگذار بودهاند. آنان با حضور فعال در رویدادهای انقلاب مشروطه و مبارزه علیه نظامهای دیکتاتوری، در واقع این باور دیرین ِ”عدم توانایی زنان درحوزهی سیاست” را عملا به چالش کشیده و میکشند بطالن آن را ثابت میکنند.
آنان از سدهای بزرگی از قوانین، سنتها و باورهای مردسالارانهی فرهنگی، مذهبی و قومی عبور کرده و میکنند، هر چند همیشه با شدت تمام سرکوب شدهاند. این زنان در دورههای سرکوب و اختناق برای برهم زدن کل سیستم و نظام نابرابر، جنگیده و با زندان، شکنجه و اعدام دست و پنجه نرم کرده و در اندک فرصت آزادیهای اجتماعی-سیاسی در ایران که امکان ایجاد تغییرات فراهم میشد، با تشکیل انجمنها و سازمانهای مستقل خود یا با فعالیت در سازمانهای سیاسی موجود، تلاشهای بسیاری در این عرصه انجام دادهاند. مبارزات و تلاشهای این زنان، به شکل عملی حضور فعال زنان را در عرصهی سیاست به نمایش میگذارد. در واقع زنان با هر خواسته و مطالبهای، ساختارهای سیاسی جامعه را به چالش میکشند، چرا که این ساختارهای قدرت هستند که روابط نابرابر و ناعادالنه موجود را پی ریخته و از آن محافظت میکنند تا خدشهای به آن وارد نشود. مهم نیست که این خواستهها چه باشند:
از حیاتیترین خواستهها مانند نان و آب گرفته تا حق تحصیل، حق شرکت در انتخابات به عنوان انتخابشونده و انتخابکننده، حق انتخاب پوشش، حق کنترل بر بدن، حق تغییر قوانین مربوط به باروری، حق حضانت فرزند، حق ارث، حق اشتغال، حق سفر و…
در واقع باید تاکید کرد که مبارزه و تلاش برای رفع ستمهای مضاعفی که بر زنان میشود، جز با به چالش کشیدن ساختارهای سرمایهسالار و مردسالار ممکن نیست و هر گام در این مسیر، بیشک مبارزهای سیاسی خواهد بود. آنجایی که بحث قدرت مطرح است، حضور زنان در عرصه سیاست، سبب رویارویی آنان شده است: «زنانی “در قدرت” و زنانی “بر قدرت”»، زنانی با دیدگاهها و بنیانهای نظری نه فقط متفاوت، بلکه به غایت متضاد. زنانی که “بر قدرت”اند، متاثر از جنبشهای عدالتخواهانه زمانهی خود با گرایشهای عموما انقلابی و چپ، خواستار تغییرات ساختاری در جامعهاند و زنان “در قدرت”، با گرایشهای متفاوتی از دیدگاههای لیبرالی گرفته تا افراطیترین دیدگاههای فاشیستی، خواهان حفظ ساختارهای موجودند. فعالیتهای آنان، حتا اگر در راستای بهبود شرایط زندگی زنان هم بوده باشد، فقط رفرمهایی را در چارچوب ساختار موجود و قابل تحمل برای حاکمان، شامل میشده و بیشتر مجری برنامهها و دستورهای حاکمان بودهاند و در این راستا چه بسا، بسیاری از آنان حتا به تصویب قوانین ضد زن نیز رای داده باشند…»
نوشتهی هاله صفرزاده، معلم زندانی
▪️پیدی اف این متن، جهت مطالعه در دسترس است:
زنان در قدرت
@bidarzani
۱۰ خرداد ۱۴۰۱