شریفه محمدی؛ صدای امید از پشت دیوارهای زندان
شریفه محمدی، زندانی سیاسی، از پشت میلههای سرد زندان لاکان، سال نو را با صدایی لبریز از ایمان و عشق تبریک میگوید:
ای شادی آزادی!
روزی که تو بازآیی
با این دل غمپرورد
من با تو چه خواهم کرد…
***
در لحظهی تحویل سال، سیروس فتحی همسر شریفه محمدی همراه با پسر سیزدهسالهشان، پشت درهای زندان، سفرهی هفتسین چیدند. آنها، همانطور که به یکدیگر قول داده بودند، قوی و امیدوار به استقبال سال نو رفتند و از پس دیوارها با شریفه به گفتگو نشستند.
شریفه، که دلش سرشار از امید به آزادی است، شعری خواند:
ای شادی آزادی!
روزی که تو بازآیی
با این دل غمپرورد
من با تو چه خواهم کرد…
ما سر تا پا زخمیم
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو
آماج بلا کردیم…
ای آزادی!
بنگر، آزادی!
این فرش که در پای تو گستردهست
از خون است
این حلقه گل خون است
گل خون است…
میآیی و من در دل میلرزم…
۳ فروردین ۱۴۰۴