بیانیه جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان به مناسبت روز جهانی کارگر و روز معلم
روز جهانی کارگر، روز همبستگی جهانی کارگران علیه کارِ مُزدی و سرمایه است. روز اتحادی وَرامرزی و انترناسیونال، فارغ از هر نژاد، ملیت، مذهب، زبان، قومیت، ایدئولوژی و رنگی. روزی علیهِ هرآنچه که سرمایهداری جهانی در طول حیات خونبارش، از آن برای جنگافروزی و کُشتارِ مردمِ بیگناه، ابزاری ساخته تا مناسباتِ ننگینِ ستم، استثمارِ طبقاتی و بهرهکشی از گُردهٔ کارگران، زنان و کودکان را رسمیت بخشیده و میلِ جنونآمیز و سیریناپذیرش در غارتِ ثروت و انباشتِ ناموزونِ سرمایه را تقدیس کند. …/
***
روز جهانی کارگر را در شرایطی گرامی میداریم که سازمان مللِ متحد، مجمعِ حاکمان و دُوَلِ مرتجعِ سرمایهسالارِ جهان، با ۱۹۳ عضوِ رسمی، بیش از ۵۶۰ روز است که در مقابلِ دیدهگانِ مردمِ جهان، کشتارِ دهها هزار کودک و پیر و جوان و آوارگیِ میلیونها انسانِ بیگناه در فلسطین، یمن و لبنان را “وقیحانه” به نظاره نشسته است!
درست در زمانهای که از هر دو کودک، یک نفرشان زیرِ خطِ فقر است و جهانِ با فاجعهٔ قحطی و گرسنگی دستوپنجه نرم میکند.
در روزگاری که ۹۰ درصد از کودکان غزه و در کل، ۴۴۰ میلیون کودک در سراسر جهان، در معرضِ فقرِ شدیدِ غذایی قرار دارند و همچنین، قریب به ۲ میلیارد نفر از ساکنان کرهٔ زمین، دسترسی برابر و عادلانهای به منابعِ غذایی و آبِ آشامیدنیِ کافی، سالم و ایمن را ندارند.
جهانِ زیر سلطهٔ نظامهای سرمایهداری، فجایعِ انسانی بیشماری را شاهد است:
اعتیاد و باندهای مخوف و مافیایی بینالمللی مواد مخدر، تجارتِ سکس و بَردهداری جنسی، استثمارِ کودک به مثابهٔ نیروی کار، گرسنگی، بیکاری مزمن و روز افزون، کشتار و ترور، مشروعیتبخشی به حاکمیتهای ارتجاعی-فاشیستی، آپارتایدِ جنسی و جنسیتی، زنکُشی، جنگهای قومی-مذهبی، تخریبِ محیط زیست، آلودگی آب و خاک و هوا، و هزاران فاجعهٔ خُرد و کلانِ دیگر؛ جهانی که با ظهور و تولدِ دوبارهٔ نئوفاسیسم، رو به نابودی است.
در روزجهانی کارگر، بیرقِ مبارزه در دستانِ خسته و رنجکشیدهٔ طبقهایست که با شعارِ “آزادی برابری، حکومتِ کارگری”، بر علیهِ غارتگرانِ سرمایهسالار و خدایانِ تبعیض و کُشتار، سینه سپر کرده است.
در حالی به استقبال روز جهانی کارگر و روز معلم (یادبودِ معلمِ ستمکُشته، ابوالحسن خانعلی) میرویم که زندگی اکثریتِ مردم، به نابودی کشیده شده و حاکمیتِ ایران، بیکفایتی و عدمِ صلاحیت خود برای تأمینِ امنیت، آزادی و رفاهِ جامعه را بیش از پیش به اثبات رسانده است.
کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و کودکانِ کار، قربانیان اصلی سیاستهای معیوبِ اقتصادی- اجتماعی-سیاسیِ حکومتی هستند که جز تحکیم و تحمیلِ سلطه و انباشتِ ثروت و سرمایه برای خودیهای وابسته به نظام، هدفی ندارد.
اینک، حداقل دستمزدِ کارگران به کمتر از یک سومِ خط فقر و یک ششمِ خط رفاه رسیده و تورم لجامگسیخته، قدرتِ خرید را چنان فرسوده است که خطبقهٔ کارگر، دیگر از تأمینِ ابتداییترین نیازهای خود نیز ناتوان شده است. مسکن، درمان، آموزش و حتی تغذیهٔ مناسب، برای مُزدبگیران به کالایی لوکس
تبدیل شده و دسترسی به آن، رؤیایی بیش نیست. با نگاهی اِجمالی به آمار و میزانِ حیرتآورِ خودکشیهای زنجیرهای کارگران، دانشآموزان، زحمتکشان و فرودستانِ جامعه، بهویژه کودکان، میتوان به عمقِ فاجعه پِی بُرد.
آنچه پیش روی ماست، فروپاشی کاملِ امنیتِ معیشتی کارگران و معلمان است؛ و این، نتیجهٔ مستقیمِ سیاستهایی است که آگاهانه برای غارتِ نیروی کار و ثروت عمومی، به نفعِ طبقهٔ سرمایهدار، اِعمال کردهاند.
در این وانفسا، رشدِ انفجاری آمارِ کودکانِ کار و بهرهکشی از گُردهٔ نحیفشان را شاهد هستیم. کودکانی که بهجای بهرهمندی از حق تحصیل، تغذیه، بهداشت و درمانِ رایگان، به دلیلِ تبعیض و فقر، از تحصیل بازمانده و با بیرحمانهترین اَشکالِ ممکن، به استثمار کشیده شدهاند.
کودکان کار، بیهیچ حمایتی، در خیابانها، کارخانهها و کارگاههای زیرزمینی با حقوقی ناچیز در بازارهای سیاه به حالِ خویش رها شدهاند. کودکانی که حکومت، نه تنها از آنها حمایت نمیکند، بلکه خود با سیاستهای ضدِ کارگری و ضد انسانی، عامل اصلی پرتاب شدنِ کودک، به بازار کار است. جایی که سرمایهدار و کارفرمایی که برای تولیدِ ارزش اضافه و سودِ کلان، به دنبالِ نیروی کارِ ارزان است، با دهانی باز برای بلعیدنِ کودک به انتظار نشسته است. این رویداد از آنرو فاجعه خوانده میشود، که طبق آمار، ۳۲ درصدِ تولید در جهان، توسطِ کودکانِ کار بهدست میآید.
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴