آرمان نوذرزاده؛ قهرمان کایاک، قربانی انفجار بندر رجایی
آرمان نوذرزاده متولد سال ۱۳۶۸ و اولین قایقران آبهای آرام (کایاک تک نفره) در استان هرمزگان و قهرمان ۳ دوره مسابقات استانی قایقرانی آبهای آرام (کایاک) و دارنده یک مدال نقره و دو مدال برنز مسابقات کشوری آبهای آرام بود. آرمان پس از فوت پدرش، بهعنوان مسئول انبار در بندر رجایی استخدام شد تا برای ادامه تحصیل و زندگی خواهر و برادرش، حامی آنها باشد. اما فاجعه بندر جان او را هم گرفت…
***
پیام یونسیپور: «مادرش نمیخواهد باور کند که آرمان زنده نیست. صبح از خانه بیرون میزند و آخر شب با صورت کبود و چشمهای سرخ برمیگردد به خانه. هرروز به تمام بیمارستانها با پای پیاده میرود و سراغ آرمان را میگیرد. کسی جرات ندارد بگوید او ممکن است مرده باشد، ما هم باور نمیکنیم.»
این زندگی سیاه مادر «آرمان نوذرزاده» است. پسر قایقرانی که ۳ سال پیش، وقتی پدرش را از دست داد، هم پسر خانواده بود، هم پدر خواهر و برادرش و هم سرپناه مادرش. یکی از همتیمیهای آرمان با همین توصیف از زندگی مادر آرمان میگوید که در بندرعباس، هر کوچه و محلهای را که نگاه کنید، صدای عزا و شیون شنیده میشود: «ما ماندهایم وقتی پیکر آرمان شناسایی شد چگونه به مادرش بگوییم؟»
آرمان نوذرزاده اولین ورزشکاران رشته قایقرانی در استان هرمزگان، قهرمان ۳ دوره مسابقات استانی قایقرانی آبهای آرام (کایاک) و دارنده یک مدال نقره و دو مدال برنز مسابقات کشوری آبهای آرام بود. او سابقه دعوت به اردوهای تیم ملی را نیز داشت.
نگاه کرد و لبخند زد
عصر روز شنبه ۶اردیبهشت۱۴۰۴ انفجاری مهیب در اسکله «رجایی»، یکی از اسکلههای اصلی و استراتژیک بندرعباس، این شهر و «مردم ایران» را عزادار کرد. «علی خامنهای» که برای خبر مرگ «حسن نصرالله» دبیر کل حزبالله لبنان، «اسماعیل هنیه» و «یحیی سنوار» بدون فوت وقت، بیانیه صادر و عزای عمومی اعلام کرده بود، با تاخیر یکروزه، متنی کوتاه برای درگذشت شهروندان ایران نوشت.
میان کشتهشدگان که در فاصله ۷۲ ساعت پس از فاجعه، به بیش از ۷۰ جان عزیز رسیده، از عروس و دامادی که فقط ۳ ماه از نشستن پای سفره عقد میگذشت دیده میشود تا رانندگان خودروهای سنگین و کارگران و یک قهرمان ورزشی؛ آرمان نوذرزاده.
آرمان نوذرزاده متولد سال ۱۳۶۸ و اولین قایقران آبهای آرام (کایاک تک نفره) در استان هرمزگان بود. در سالهای نوجوانی تا جوانی، فوتبال، دوومیدانی و شنا را هم در حد نیمهحرفهای تجربه کرد، اما در استانی که هیچ امکاناتی برای قایقرانی حرفهای نداشت، سراغ آرزویش رفت و رشته کایاک را تجربه کرد.
یکی از همدورهایهایش در تیم ملی قایقرانی ایران، آرمان را پسری بهشدت محجوب و خجالتی توصیف میکند: «هیچوقت کسی را تو خطاب نمیکرد. خوشخنده و شوخطبع و بسیار باجنبه بود، اما هیچوقت نشد حرف نامربوطی بزند یا شوخیهای نامربوطی با بچهها بکند. بسیار دوست داشت که بیشتر یاد بگیرد. واقعا بااستعداد بود.»
هیات قایقرانی استان هرمزگان ۳آبان۱۴۰۱ تاسیس میشود، یعنی بیش از ۵ سال پس از آنکه آرمان نوذرزاده، در رقابتهای کشوری به مدالهای طلا و نقره و برنز خود دستیافته بود.
همتیمی آرمان او را جلوتر از دوران خودش معرفی میکند و میگوید هرگز بابت نداشتن امکانات، اسپانسر یا حتی تنها بودنش در استان، گلایه نمیکرد: «او خیلی ناگهانی ورزش حرفهای را کنار گذاشت. رفت سراغ مربیگری نیمهوقت و کار کردن. یکبار به او گفتم چرا نمیروی هیات قایقرانی استان و شهر خودت و با مدیران صحبت نمیکنی؟ تو قهرمان شهرت بودی، میتوانند جایی دستت را بند کنند. او فقط نگاه کرد و لبخند زد. حتی جواب نداد.»
پسری که جای پدر را گرفت؛ پدری که مسئول امنیت گمرک بود
پدر آرمان سال ۱۴۰۱ درگذشت. پدری که بازنشسته گمرک بندر رجایی در بندرعباس بود؛ بیش از ۳۰ سال مسئول بخش «HSE» یا همان «بهداشت، ایمنی و محیطزیست». وظیفه پدر آرمان، بهصورت خلاصه این بود که در بخش HSE مجموعهای از دادهها، اطلاعات و فرایندها را بررسی کند و خطرات احتمالی برای محیط گمرک را مشخص کند. در این بخش، باید همچنین بهترین شیوهها برای کاهش یا حذف این خطرات نیز ارائه شود.
پدر آرمان بیش از ۳۰ سال مسئول بررسی خطراتی بود که درنهایت جان پسرش را گرفت. هرچند که کارمندان بخش HSE احتمالاً به محتویات داخل کانتینرهایی که منفجر شدند، نمیتوانستند دسترسی داشته باشند.
آرمان پس از فوت پدرش، نه در بخش HSE که بهعنوان مسوول انبار در بندر رجایی استخدام شد. او پس از فوت پدر، برای ادامه تحصیل و زندگی خواهر و برادرش، تمامی وقت خود را صرف کار کردن کرد.
همتیمی آرمان میگوید: «عشقش قایقرانی بود؛ اما دیگر خودش به آب نمیزد. شاگرد میگرفت و تمرین میداد. فقط برای عشق خودش و البته بهعنوان منبع درآمد. ما و بعضی از بچهها هنوز با او در ارتباط بودیم، ولی میدانستیم که دیگر همه زندگیاش این شده که جای پدر را پر کند.»
آرمان نوذرزاده در لحظه انفجار، در حالی کار در همان محوطه بود. جسد او تا بامداد سهشنبه ۹اردیبهشت۱۴۰۴ پیدا نشد.
اندوه بیخبری و آخرین راه
«میلاد غلامیدوست» مربی پیشین آرمان به روزنامه «همشهری» گفته است که خانواده آرمان همچنان امیدوار هستند که او را میان مجروحین پیدا کنند: «خانوادهاش تا شیراز و اصفهان رفتند و به بیمارستانهای آن شهرها که مجروحین انفجار را پذیرفتند هم سر زدند؛ اما خبری نبود.»
یکی دیگر از اقوام آرمان نیز به این روزنامه گفته است که مادر دختری به نام «سحر خاوری» جسد فرزندش را از طریق گردنبندی که به گردنش بود شناسایی کرده ولی از برخی از مفقودین دقیقاً هیچ اثری تاکنون نبوده است.
همتیمی سابق آرمان به «ایران وایر» میگوید: «من نمیدانم بگویم که امیدوارم جسدش را زودتر پیدا کنند یا نه. ازیکطرف نمیخواهم باور کنم که فوت کرده و از طرف دیگر بیقراری خانوادهاش را میبینم و آتش میگیرم. ما نمیدانیم اگر شناسایی شود، حال خانوادهاش چه خواهد شد.»
او میگوید که خانواده در روز اول و دوم علاقهای به ارائه نمونه DNA نداشتند. اما وقتی همهچیز طولانی شد و نشانهای هم از او بین مجروحین نبود، پذیرفتند که تست دیانای بدهند تا شاید آرمان را بین قربانیان مجهولالهویه پیدا کنند.»
پسری که سه سال برای خانوادهاش، هم پسر بود، هم برادر و هم پدر، خانوادهاش را دردناک ترک کرد./ ایران وایر
۹ اردیبهشت ۱۴۰۴