نامه پسر و خانوادهی ولی میرزاسیدی معلم زندانی
پدر من، یکی از فرهنگیان شریف و بازنشسته این سرزمین، روز ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ در جریان تجمعی مسالمتآمیز در تهران بازداشت شد؛ تجمعی که تنها با هدف بیان خواستههای صنفی و احقاق حقوق قانونی بازنشستگان برگزار شده بود…./
****
🔸او نه سلاحی بهدست داشت، نه شعاری خارج از عرف و نه نیتی جز مطالبه حق. پدرم فقط خواست صدایش شنیده شود؛ صدایی که سالها برای تعلیم نسلها بلند بود، حالا در دفاع از کرامت بازنشستگی به سکوت و بازداشت کشیده شده است.
🔸اعتراض مسالمتآمیز، حقی است که قانون اساسی برای هر شهروندی قائل شده. پدر من در چارچوب قانون و عرف جامعه قدم برداشت، اما اکنون در بازداشت بهسر میبرد و ما هیچ اطلاعی از وضعیت او نداریم.
🔸ما نگرانیم. ما منتظریم. ما خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط او و همه معلمان بازداشتشدهای هستیم که تنها خواستهشان، زندگی با عزت در سایه سالها خدمت صادقانه بوده است.
🔸ولی میرزاسیدی، فرهنگی شریف و بازنشستهای که سالها از عمر خود را صرف آموزش و تربیت فرزندان این سرزمین کرد، در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، در جریان تجمعی مسالمتآمیز در تهران بازداشت شد. او تنها برای بیان خواستههای صنفی و احقاق حقوق قانونی خود، در چارچوب عرف و قانون، صدایش را بلند کرد.
🔸ولی میرزاسیدی نه تندرو است و نه معترضی بیپروا؛ او پدری است که خواهان زندگی با کرامت پس از سالها خدمت به آموزش و پرورش کشور است. بازداشت او نه تنها ناعادلانه بلکه بیاحترامی به حرمت معلم و منزلت انسانی است.
🔸ما به عنوان خانوادهاش نگران وضعیت جسمی و روحی او هستیم. از شب تماس کوتاهش تاکنون هیچ خبری از او نداریم. ما خواهان آزادی فوری ولی میرزاسیدی و همه معلمانی هستیم که صدای اعتراض آرامشان، با بیمهری پاسخ داده شده است.
🔸اعتراض مسالمتآمیز، حق مسلم هر شهروندی است. او فقط خواسته که شنیده شود؛ حال نوبت ماست که صدایش باشیم.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴